۲۳ آبان, ۱۴۰۳دستهبندی زنان زندانی
زندانی سیاسی وریشه مرادی، تحصن و شعار زنان زندانی سیاسی اوین همزمان با کارزار سهشنبههای نه به اعدام
به گزارش کانون حقوق بشر ایران، ۲۳آبانماه ۱۴۰۳، زنان زندانی سیاسی اوین همزمان با شرکت در کارزار سهشنبههای نه به اعدام، برای دومین بار اقدام به تحصن و دادن شعارهای ضدحکومتی بر علیه اعدام و صدور حکم اعدام وریشه مرادی کردند.
عصر روز سه شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، تعدادی زنان زندانی سیاسی اوین در حالیکه در چهل و دومین هفته از سهشنبههای نه به اعدام در اعتصاب غذا بودند، پس از حضور در حیاط زندان، در اعتراض به صدور حکم اعدام به وریشه مرادی و دیگر زندانیان سیاسی شعار می دادند.
آنها شعار می دادند:
شعارها مرگ بر دیکتاتور
مرگ بر خامنه ای
طناب دار جلاد بر گردن دماوند
بند زنان اوین هم صدا و هم پیمان تا لغو حکم اعدام ایستاده ایم تا پایان
قسم به خون یاران ایستاده ایم تا پایان
زندانی سیاسی آزاد باید گردد
حکومت اعدامی نابود باید گردد
آبان ادامه دارد حتی اگر شب و روز بر ما گلوله بارد
کشته ندادیم که سازش کنیم رهبر قاتل رو ستایش کنیم
وریشه مرادی آزاد باید گردد
به گزارش منبع مطلع، زنان زندانی سیاسی با صدای بلند به طوری که در بندهای دیگر زندان اوین شنیده می شد، اسامی زندانیان سیاسی محکوم به اعدام را فریاد کرده و خواهان آزادی آنها شدند.
لازم به ذکر است روز ۲۰ آبان ۱۴۰۳، پس از ابلاغ حکم اعدام به زندانی سیاسی وریشه مرادی زنان زندانی سیاسی اوین در اعتراض اقدام به تجمع در هواخوری زندان و سر دادن شعارهای ضدحکومتی از جمله مرگ بر خامنه ای و مرگ بر دیکتاتور کردند.
اعدام چهار زندانی در زندان قزلحصار کرج
برگزاری دادگاه مسعود بیدریغ مشت زن گیلانی
زندانی سیاسی وریشه مرادی پس از خودداری از حضور در دادگاه دفاعیهای را جهت اطلاع افکار عمومی منتشر کرده است که بخشی از آن در زیر آمده است:
«در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ در پلیس راه سنندج- کامیاران توسط نیروهای وزارت اطلاعات دستگیر شدم، تیراندازی، شکستن شیشههای ماشین، شکنجه و تعرض فیزیکی در لحظهی دستگیری، جنگ روانی، بازجویی در سلول انفرادی (شکنجهی سفید) به دور از چشم دوربینها به منظور عدم ثبت برخوردها و تعرض غیراخلاقیشان، مواخذه در برابر دوربین برای تحقیر اراده و فشارهایی که در طول ۱۳ روز حضور در اطلاعات سنندج متحمل شدم، بخشی از فشارهای تحمیل شده بر من است. آنان وحشیام خواندند و گفتند زنانگیات را از دست دادهای! چرا گریه نمیکنی؟ آخرین بار که گریستی چه زمانی بود؟ آخرین بار کِی گُلی را بوییدهای؟
سپس مرا به بند ۲۰۹ بازداشتگاه اوین منتقل کردند، در آنجا به مدت چهار ماه و نیم در بازجوییها، تحت فشارهای بسیار، از جمله شکنجههای سفید، سناریوسازیهای متناقض و فریبنده و تهدید به ترور شخصیت، گرفتن اعتراف اجباری و … نگه داشته شدم. سردردهای شدید و خونریزیهای مداوم (از ناحیهی بینی)، شدیدتر شدن دردهای گردن و کمر، ارمغان روزهای حضورم در سلول انفرادی بود
در تاریخ ۵ دی ماه ۱۴۰۲ به بند زنان اوین منتقل شدم. در نهایت در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ در شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام «عضویت در گروههای معارض» و «بغی» تفهیم اتهام شد. اما سوال اساسی این است که «چرا مبارزه با نیرویی تروریستی همچون داعش همتراز و همردیف جنگ علیه جمهوری اسلامی قلمداد میشود؟!» پس ادعای جمهوری اسلامی مبنی بر مبارزهاش با داعش در کجای تاریخ قرار میگیرد؟! داعش سرمان را میبرید و جمهوری اسلامی، سرمان را به دار میکشد. هیچ دانش سیاسی- حقوقی توان حل این پارادوکس را ندارد. پس بیدار باشیم.
در طول یک سال بازداشت موقت، تنها به مدت سه ماه و نیم حق ملاقات با خانواده را داشتم. مابقی را نیز یا در سلول انفرادی به سر بردم یا همانند اکنون در بند زنان، اما با شرایط انفرادی.
پس از گذشت ده ماه از بازداشت، در فاصلهی روزهای ۲۵ تا۲۷ اردیبهشت در بند اوین، بدون در نظر گرفتن و توجه به سوابق و کارنامهام، مرا همردیف با داعش خواندند و تروریستم نامیدند و گفتند لازم بود از سوی دولت و با عنوان مدافع حرم به سوریه میرفتی. با توجه به این تعاریف، پس همهی کسانی که بر مبنای وظایف انسانی علیه داعش مبارزه نمودند، باید تروریست باشند!
در طول سه ماه گذشته نیز سعی در انتساب اتهامات جدیدی به من داشتند، علاوه بر شنیدن ادعاهای پوچ و واهی، بازجوییهای تلقینی، تحقیر، تهدید به اعدام، تحریک و فشار به منظور اعتراف اجباری از دیگر مسائل و مشکلات این مدت بود. اکنون قریب به سه ماه از بازجوییهای اخیر میگذرد، نه وکلا حق مطالعهی مجدد پرونده را داشتهاند و نه من نیز حق ملاقات با وکیل را! هماکنون نیز دوران ممنوعیت تماس و ملاقات را سپری میکنم.
حال با نگاهی به گذشته و مسیری که پیمودهام، از عملکردم دفاع میکنم، زیرا در هیچ زمان و مکانی به جان و مال کسی کوچکترین تعرضی ننموده و یگانه جرم من مسئولیتپذیری در قبال جامعه میباشد…»
مغایرت حکم اعـدام با منشور جهانی حقوق بشرمنشور جهانی حقوق بشر به عنوان یک سند بینالمللی مهم، حقوق اساسی و بنیادین تمامی انسانها را بدون در نظر گرفتن نژاد، رنگ، جنس، زبان، دین، عقیده سیاسی یا هر نظر دیگر، اصل و نسب ملی یا اجتماعی، دارایی، تولد یا هر وضعیت دیگری، تضمین میکند.
ماده سوم این منشور صراحتاً بیان میکند: هر فرد حق حیات دارد. این حق مشمول هیچگونه محرومیتی نمیشود مگر به موجب حکم صادره از دادگاهی صالح در اثر ارتکاب جرمی که مطابق قانون، جرم محسوب شود.
حکم اعـدام به عنوان بالاترین مجازات، به طور مستقیم با این ماده از منشور جهانی حقوق بشر در تضاد است. چرا که:
حق حیات: حق حیات به عنوان یک حق بنیادین و غیر قابل سلب مطرح میشود. حکم اعـدام این حق را سلب میکند.
عدم برگشتپذیری: در صورت اجرای حکم اعـدام، امکان جبران اشتباه قضایی وجود ندارد.
شکنجه و رفتار غیرانسانی: برخی از روشهای اجرای حکم اعـدام به عنوان شکنجه و رفتار غیرانسانی تلقی میشوند که این خود مغایر با مفاد منشور جهانی حقوق بشر است.
کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / توییتر / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر