۵ تیر, ۱۴۰۴دستهبندی گزارش ویژه
شکنجه، سلاحی سیاسی علیه آزادی و دموکراسی است که در دیکتاتوری حاکم بهصورت سیستماتیک اعمال میشود
کانون حقوق بشر ایران، پنجشنبه ۵ تیرماه ۱۴۰۴ – شکنجه، یکی از غیرانسانیترین رفتارها علیه بشر، با هدف حفظ قدرت دیکتاتوریها بهکار میرود و اثرات جسمی و روانی عمیقی بر قربانیان بر جای میگذارد. این عمل با توجیهاتی مانند حفظ امنیت ملی، مشروع جلوه داده میشود، اما در حقیقت ابزاری برای سرکوب مخالفان و ایجاد ترس در جامعه است. با پیشرفت جوامع و گسترش دموکراسی، محدودیتهایی برای شکنجه ایجاد شده، اما همچنان در بسیاری از کشورها رواج دارد. حاکمیت مردم و وضع قوانین منع شکنجه، کلید ریشهکنی این جنایت است.
اهداف شکنجهشکنجه با اهداف زیر اعمال میشود:
خرد کردن اراده فرد: تضعیف روحیه و مقاومت قربانی.
استفاده علیه مخالفان: وادار کردن قربانی به همکاری علیه دیگران.
عبرتسازی: ایجاد ترس در جامعه برای جلوگیری از مخالفت با حاکمیت.
حاکمیتها با توجیهاتی مانند امنیت، شکنجه را قانونی جلوه میدهند و از پاسخگویی مصون میمانند.
سابقه نامگذاری روز جهانی
در ۲۶ ژوئن ۱۹۹۸، به پیشنهاد دانمارک، مجمع عمومی سازمان ملل این روز را برای حمایت از قربانیان شکنجه نامگذاری کرد. حدود ۱۰۰ سازمان در کشورهای مختلف هرسال با کمپینهایی این روز را گرامی میدارند. حدود ۵۰ کشور، از جمله ایران، کنوانسیون منع شکنجه سازمان ملل را امضا نکردهاند.
توجیهات تاریخی
در نظامهای بردهداری، شکنجه نیازی به توجیه نداشت. با قیامهایی مانند قیام اسپارتاکوس، این عمل به شکنجهگاههای غیرعلنی منتقل شد. با افزایش آگاهی بشری، شکنجه مشروعیت خود را از دست داد و حاکمان مستبد با دلایل مذهبی یا قانونی سعی در مشروع جلوه دادن آن کردند. امروزه، سازمانهای بینالمللی و آزادیخواهان خواستار ممنوعیت کامل شکنجه و مجازات عاملان آن هستند.
وضعیت کنونی شکنجه در جهان
شکنجه در ۸۰ کشور جهان رواج دارد و در برخی نظامهای قضایی بخشی از فرآیند سرکوب است. نبود مجازات برای عاملان، دلیل تداوم این عمل است. الحاقیهای به پیمان منع شکنجه در اتحادیه اروپا در ۲۰۰۲ تصویب شد که از ۲۰۰۶ اجرایی شد و تدابیری برای پیشگیری از شکنجه الزامآور کرد. سازمان ملل با نامگذاری ۲۶ ژوئن، دولتها و جامعه مدنی را به حمایت از قربانیان شکنجه دعوت میکند.
سابقه شکنجه در ایرانشکنجه در ایران سابقهای طولانی و تاریک دارد که در رژیمهای مختلف به اشکال گوناگون اعمال شده است. در دوران پهلوی، سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، بهعنوان بازوی اصلی سرکوب، شکنجه را بهصورت سازمانیافته علیه مخالفان سیاسی، از جمله نیروهای مترقی و مخالف سلطنت بهکار میبرد.
ساواک، که در سال ۱۳۳۵ با همکاری سازمان سیا و موساد تأسیس شد، از روشهای پیچیده و وحشیانه برای درهم شکستن اراده زندانیان و گرفتن اعتراف استفاده میکرد. شکنجهگران معروف ساواک مانند پرویز ثابتی، منوچهر هاشمی، و حسینی با روشهایی مانند شلاق زدن کف پا (فلک)، شوک الکتریکی به اندامهای حساس، آویزان کردن از سقف، و محرومیت از خواب، زبانزد بودند. این روشها برای وادار کردن زندانیان به اعتراف به اتهاماتی مانند توطئه علیه امنیت ملی یا همکاری با گروههای ضد سلطنت طراحی شده بودند. گزارشهای زندانیان آزادشده نشان میدهد که ساواک بیش از ۵۰ نوع شکنجه جسمی و روانی، از جمله فرو کردن سوزن زیر ناخن، سوزاندن بدن با سیگار، و تهدید به آزار خانوادهها، را بهکار میبرد. شکنجه در زندانهای مخوف مانند کمیته مشترک ضدخرابکاری و اوین، نهتنها برای گرفتن اطلاعات، بلکه برای ایجاد رعب و وحشت در میان مخالفان رژیم پهلوی بود.
شکنجه در دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایرانپس از انقلاب ضد سلطنتی۱۳۵۷، شکنجه در دیکتاتوری مذهبی حاکم، به سطحی بیسابقه و سیستماتیک رسید. از سال ۱۳۶۰، با شدت گرفتن سرکوب گروههای مخالف، بهویژه سازمان مجاهدین خلق و گروههای چپ، شکنجه به ابزاری اصلی برای حفظ قدرت ولایت فقیه تبدیل شد. شکنجهگرانی مانند اسدالله لاجوردی، دادستان وقت انقلاب و رئیس زندان اوین، و داوود رحمانی، مسئول زندان قزلحصار، با روشهایی غیرانسانی، زندانیان را هدف قرار دادند.
گزارشهای سازمان عفو بینالملل و خاطرات زندانیان سیاسی آزادشده نشان میدهد که بیش از ۱۰۰ نوع شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی ابداع و اجرا شده است. این روشها شامل ضربوشتم با کابل، شلاق زدن کف پا، آویزان کردن با دستبند قپانی تا دررفتن شانهها، کشیدن ناخن دست و پا، قرار دادن زندانی در قفسهای تنگ (معروف به قبر)، و محرومیت از غذا و آب بود. شکنجههای روانی نیز به همان اندازه وحشیانه بودند، از جمله اجبار به تماشای شکنجه یا اعدام همبندیها، تهدید به تجاوز به اعضای خانواده، و پخش صداهای آزاردهنده برای جلوگیری از خواب.
مقاطع کلیدی شکنجه در جمهوری اسلامی شامل دهه ۶۰، بهویژه سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳، است که هزاران زندانی سیاسی تحت شکنجههای وحشیانه قرار گرفتند. قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ یکی از تاریکترین دورهها بود، که در آن هزاران نفر پس از محاکمههای چنددقیقهای اعدام شدند.
شکنجه در زندان کهریزک پس از قیام ۸۸ نیز نمونهای دیگر از این وحشیگری است، جایی که بازداشتشدگان تحت ضربوشتم، تجاوز، و شرایط غیرانسانی قرار گرفتند. اعترافگیری اجباری، از قتلهای زنجیرهای در دهه ۷۰ تا قیامهای سراسری اخیر، ابزاری برای سرکوب و توجیه جنایات رژیم بوده است. برای مثال، در جریان قتلهای زنجیرهای، وزارت اطلاعات با شکنجه، متهمان را وادار به اعتراف به همکاری با بیگانگان کرد، درحالیکه بعدها نقش خود رژیم در این جنایات افشا شد.
زنان زندانی نیز قربانیان اصلی این شـکنجهها بودند. گزارشها حاکی از تجاوز به زنان باکره پیش از اعدام، زندانی کردن کودکان شیرخوار همراه مادران، و اعدام زنان باردار است. شـکنجهگران با ابداع روشهایی مانند «توابسازی»، زندانیان را وادار به همکاری علیه همفکران خود میکردند، که نمونه آن در اعترافات تلویزیونی دهه ۶۰ و حتی حالا هم دیده میشود. این روشها نهتنها برای سرکوب، بلکه برای ایجاد ترس در جامعه و خانهنشین کردن جوانان طراحی شده بودند. شـکنجه در دیکتاتوری حاکم، برخلاف رژیم سلطنتی، با توجیهات مذهبی و شرعی همراه بوده و بهعنوان «اجرای احکام الهی» توجیه میشود، که این امر به نهادینه شدن آن در نظام قضایی کمک کرده است.
اعترافگیری اجباریاعترافگیری اجباری از طریق شـکنجه، ابزاری کلیدی برای سرکوب در ایران است که بهویژه در رژیم ولایت فقیه بهصورت سیستماتیک اعمال شده است. این روش، به منظور، توجیه جنایات رژیم، و ایجاد ترس در جامعه بهکار میرود. از دهه ۶۰، با شدت گرفتن سرکوب گروههای سیاسی، رژیم زندانیان را با شـکنجههای وحشیانه وادار به اعترافات ساختگی علیه خود یا دیگران کرد. این اعترافات اغلب در برنامههای تلویزیونی پخش میشد تا افکار عمومی را فریب دهد و مخالفان را بیاعتبار کند. نمونههای برجسته شامل قتلهای زنجیرهای دهه ۷۰ است، که وزارت اطلاعات با شـکنجه، متهمان را وادار به اعتراف به همکاری با اسرائیل و آمریکا کرد، درحالیکه بعدها نقش خود مهرههای حکومتی افشا شد.
در مورد قتل دانشمندان هستهای، یک زندانی در سال ۱۳۹۱ در مستندی بهنام «کلوپ ترور» به دست داشتن در این قتلها «اعتراف» کرد، اما بعداً فاش کرد که این اعترافات زیر شـکنجه، از جمله ضربوشتم و تهدید به مرگ، گرفته شده بود.
در قیامهای سراسری یک دهه اخیر، مانند قیام ۸۸ و ۱۴۰۱، رژیم از اعترافات اجباری برای سرکوب معترضان استفاده کرد. برای مثال، محمد ثلاث، با بدنی مجروح، در برابر دوربین به اتهامات دروغین اعتراف کرد، اما در دادگاه فریاد زد که این اعترافات تحت شـکنجه بوده است؛ با این حال، بیگناه اعدام شد.
مورد برادران افکاری نیز مشابه بود؛ نوید اعدام شد و دو برادر دیگر به حبسهای طولانی محکوم شدند. گزارشهای سازمان های حقوق بشری نشان میدهد که از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰، بیش از ۳۵۵ اعتراف اجباری از صداوسیما حکومتی پخش شده است. این اعترافات از فعالان کارگری، محیطزیستی، وبلاگنویسان، و حتی اصلاحطلبان گرفته شده است. سازمانهای حقوق بشری خواستار تحریم مقامات صداوسیما در اروپا و توقف این جنایت شدهاند.
زنان قربانیان اصلی شکنجه
زنان از قربانیان اصلی شـکنجه در جهاناند و در ایران با روشهای غیرانسانی مواجهاند که با رعایت حرمتهای اجتماعی، به برخی اشاره میشود. شـکنجههای جسمی شامل ضربوشتم شدید، شلاق زدن، و قرار گرفتن در فضاهای تنگ و غیرانسانی مانند قفسهای کوچک (معروف به قبر) است که برای شکستن اراده و تحقیر طراحی شدهاند. این شرایط غیربهداشتی و غیرانسانی، سلامت جسمی و روانی زنان را به شدت تهدید میکند.
شـکنجههای روانی نیز شامل تهدید به آزار خانوادهها، محرومیت از ارتباط با عزیزان، و ایجاد فضای ترس و ناامیدی است. در مواردی، زنان در شرایط غیرانسانی مانند حبس طولانی در انفرادی یا محرومیت از امکانات اولیه بهداشتی قرار میگیرند. گزارشها از اعدام زنان در شرایط غیرعادلانه، بدون محاکمه منصفانه، و حتی در مواردی بدون احراز هویت حکایت دارد. کودکان خردسال نیز گاهی همراه مادران زندانی شدهاند، که فشار روانی مضاعفی بر زنان وارد میکند.
سازمان عفو بینالملل گزارش داده که در ایران، روشهای غیرانسانی مانند ضربوشتم و شلاق برای سرکوب زنان فعال، از جمله فعالان حقوق بشر و معترضان، رایج است. این اقدامات برای مرعوبسازی زنان و جلوگیری از مشارکت آنها در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی طراحی شدهاند. در برخی زندانها، زنان از دسترسی به مراقبتهای پزشکی محروم شده و در شرایطی غیرانسانی نگهداری میشوند. این شـکنجهها نهتنها نقض حقوق بشر، بلکه تلاشی برای تحقیر و سرکوب زنان بهعنوان بخشی از جامعه مدنی است. بان کیمون در ۲۰۰۸ کارزاری علیه خشونتهای جنسیتی آغاز کرد که شـکنجه زنان را در بر میگیرد. در دیکتاتوری حاکم، این وضعیت با قوانین تبعیضآمیز و سرکوب سیستماتیک تشدید شده و زنان را به هدف اصلی سرکوب تبدیل کرده است. این جنایات نیازمند توجه جهانی و اقدام برای توقف است.
شکنجه در دیکتاتوری مذهبی حاکمدیکتاتوری مذهبی حاکم با قوانین جزایی قرونوسطایی، شـکنجه را به ابزاری سیستماتیک برای سرکوب تبدیل کرده است. این رژیم با استناد به احکام شرعی، روشهای غیرانسانی مانند شلاق زدن، سنگسار، قطع عضو، و درآوردن چشم را بهعنوان مجازات قانونی نهادینه کرده است. شـکنجههای جسمی شامل کابل زدن کف پا، که درد را تا اعماق بدن منتقل میکند، آویزان کردن با دستبند قپانی تا دررفتن شانهها، کشیدن ناخن دست و پا، و حبس در قفسهای تنگ (قبر) است که زندانی را در شرایط خفگی و وحشت قرار میدهد. شـکنجههای روانی نیز شامل محرومیت از خواب، تهدید به آزار خانوادهها، و اجبار به تماشای اعدام همبندیها است. سخنان خمینی، که شـکنجه را برای «اصلاح» جامعه ضروری میدانست، راهنمای عمل شـکنجهگران بوده است. گزارشهای حسینعلی منتظری، قائممقام وقت خمینی، از جنایات در زندانها، شامل مرگ زیر شـکنجه، آسیبهای جسمی دائمی مانند کوری و فلج، و شرایط غیرانسانی برای زندانیان، بهویژه زنان، این وحشیگری را افشا کرد.
او از مواردی مانند اعدام فوری زنان بدون محاکمه عادلانه و محرومیت از مراقبت پزشکی گزارش داد که منجر به آسیبهای دائمی شد. این شـکنجهها برای درهم شکستن اراده زندانیان، گرفتن اعترافات اجباری، و ایجاد ترس در جامعه طراحی شدهاند.
خامنهای در تیر ۱۴۰۳، با دفاع از این روشها تحت عنوان «قوانین داخلی»، اعلامیه جهانی حقوق بشر را «غربی» خواند تا دست دژخیمان را باز بگذارد. این رژیم با پخش عمدی جزئیات شـکنجهها، مانند جنایات کهریزک در قیام ۸۸، سعی در مرعوبسازی جامعه دارد. شـکنجه در این نظام نهتنها نقض حقوق بشر، بلکه بخشی از استراتژی سیاسی برای حفظ قدرت از طریق ترس و تحقیر است.
شـکنجه، سلاحی سیاسی علیه آزادی و دموکراسی است که در دیکتاتوری حاکم بهصورت سیستماتیک اعمال میشود. روز جهانی منع شـکنجه فرصتی برای حمایت از قربانیان و فشار بر دولتهاست. قوانین بینالمللی، مجازات عاملان، و حاکمیت دموکراتیک، کلید پایان این جنایتاند. در ایران، براندازی دیکتاتوری مذهبی حاکم و استقرار دموکراسی، تنها راه توقف شـکنجه است.
کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / ایکس / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر