--> قلم در زنجیر – سرقت انقلاب: اسارت قلم، سرکوب نویسندگان – ۶ ~ کانون حقوق بشر ایران

کانون حقوق بشر ایران، بازتاب خبرها و صدای کلیه زندانیان با هر عقیده و مرام و مسلک از ترک و لر و بلوچ و عرب و کرد و فارس

قلم در زنجیر – سرقت انقلاب: اسارت قلم، سرکوب نویسندگان – ۶

۸ تیر, ۱۴۰۴



فهرست مطالب

1. مقدمه

2. زمینه‌های انقلاب و امیدهای بر باد رفته

3. سرکوب نویسندگان؛ از آزادی‌خواهی به اختناق

4. انحراف انقلاب؛ از آرمان به اقتدارگرایی

5. تأثیر انقلاب بر ادبیات – از امید به یأس

6. نقش روشنفکران و خطای تاریخی

7. لمپن‌ها و چرخش قدرت

8. درس‌هایی برای آینده

9. انقلاب به مثابه تراژدی

 قلم در زنجیر – سرقت انقلاب: اسارت قلم، سرکوب نویسندگان؛۱۰۰سال نویسندگی در ایران زیر سایه استبداد

مقدمه

انقلاب ۱۳۵۷ ایران، به مثابه لحظه‌ای تاریخی، تجلی اراده جمعی ملتی بود که علیه ستم و نابرابری به پا خاست. با این حال، این جنبش که با شعارهای آزادی، عدالت و برابری آغاز شد، به سرعت در مسیر انحراف قرار گرفت و به کابوسی برای بسیاری از همان کسانی بدل شد که در آن مشارکت داشتند. نویسندگان، به عنوان وجدان بیدار جامعه، از جمله قربانیان اصلی این انحراف بودند.

زمینه‌های انقلاب و امیدهای بر باد رفته

انقلاب ۱۳۵۷ در بستری از نارضایتی‌های عمیق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شکل گرفت. رژیم دیکتاتوری پهلوی، با ناکارآمدی در پاسخگویی به مطالبات مردم و سرکوب آزادی‌های سیاسی، زمینه‌ساز خشم و شورشی شد که در نهایت به سرنگونی آن انجامید. در این میان، نویسندگان و روشنفکران، با آثار خود به آگاهی‌بخشی و نقد وضعیت موجود کمک کردند. آثاری مانند «شب هول» هرمز شهدادی و «خروس» ابراهیم گلستان، پیش‌بینی‌کننده تلاطمی بودند که در راه بود.



اما پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی، آرمان‌های اولیه به حاشیه رانده شدند. استقرار نظام «جمهوری اسلامی» مبتنی بر ولایت فقیه، که در قانون اساسی ۱۳۵۸ تدوین شد، به معنای تحمیل ایدئولوژی خاصی بود که جایی برای دگراندیشی باقی نمی‌گذاشت. به قول کانت، «انقلاب‌ها ممکن است خودکامگی را سرنگون کنند، اما خرافات جدیدی را جایگزین می‌کنند». در ایران، این خرافات در قالب تئوکراسی ظاهر شد که با سرکوب مخالفان و از جمله نویسندگان، به دنبال یکسان‌سازی اندیشه‌ها بود.


سرکوب نویسندگان؛ از آزادی‌خواهی به اختناق

نویسندگان، به دلیل نقششان در آگاهی‌بخشی و نقد قدرت، هدف اصلی سرکوب نظام جدید قرار گرفتند. کانون نویسندگان ایران، که در سال‌های پیش از انقلاب به عنوان نهادی مستقل برای دفاع از آزادی بیان فعالیت می‌کرد، پس از انقلاب تحت فشار شدید قرار گرفت. در سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹، کانون تلاش کرد با برگزاری سمینارها و انتشار آثاری چون مجله «اندیشه آزاد»، به وظایف خود عمل کند. اما این تلاش‌ها در تیرماه ۱۳۶۰ با حمله افراد مسلح به محل کانون و تعطیلی آن به پایان رسید.


سعید سلطان‌پور، نمایشنامه‌نویس و عضو کانون، یکی از اولین قربانیان این سرکوب بود. او که در مراسم عروسی خود دستگیر شد، در سال ۱۳۶۰ اعدام گردید. غلامحسین ساعدی، دیگر نویسنده برجسته، پس از نگارش آثاری انتقادی چون «اتلو در سرزمین عجایب»، ناچار به تبعید شد و در سال ۱۳۶۴ در غربت درگذشت. هوشنگ ابتهاج، شاعر نامدار، نیز به اتهام عضویت در حزب توده زندانی شد و تجربه تلخ شنیدن ترانه خود از رادیو، «ایران ای سرای امید»، در زندان را از سر گذراند. این موارد تنها گوشه‌ای از موج گسترده سرکوب نویسندگان در دهه ۶۰ بود.


انحراف انقلاب؛ از آرمان به اقتدارگرایی

علت اصلی انحراف در انقلاب ضدسلطنتی را می‌توان در نقش بلاجایگزین خمینی دنبال کرد. خمینی به‌عنوان مرجع تقلید و رهبر کاریزماتیک، مرجعیت مذهبی را با رهبری سیاسی آمیخت و توانست در میان توده‌های مذهبی مشروعیت کم‌نظیری کسب کند. نیروهای انقلابی نیز به دلیل سرکوب وحشیانه نظام سلطنتی در ابتدای پیروزی انقلاب نیروی چندانی برای مقابله با شبکه گسترده مساجد و هواداران خمینی که از سرکوب دست‌ نخورده بیرون آمده بود، نداشتند.


خمینی از ابتدا با استفاده از نفوذ گسترده در شبکه‌های مساجد، هیئت‌ها و روحانیون، انحصار پیام‌رسانی و سازماندهی نیروهای مردمی  را در دست گرفت.

خمینی با شعار «همه با هم» در دوران انقلاب، تلاش کرد هر نوع مخالفت با خود را مخالفت با انقلاب و اسلام تلقی کرده و به این ترتیب زمینه را برای سرکوب انقلابیون فراهم کرد.

با طراحی قانون اساسی و نهادینه کردن اصل ولایت فقیه، نظامی بر اساس قدرت مطلقه فردی ایجاد کرد که عملاً راه را بر هرگونه رقابت سیاسی درجامعه بست.

او از اهرم‌هایی مانند دادگاه‌های انقلاب، کمیته‌ها و سپاه پاسداران برای سرکوب گروه‌های انقلابی رقیب (مجاهدین خلق، چریک‌های فدایی و ملی‌گرایان) بهره جست.

با تعبیر انحصاری از «اسلام»، مخالفان سیاسی را «ضد انقلاب» و «مرتد» معرفی کرد و مشروعیت حذف آن‌ها را نزد هوادارانش ایجاد نمود.

جنگ ایران و عراق به خمینی فرصت داد تا فضای امنیتی دائمی برقرار کند و با توجیه «حفظ نظام» هرگونه انتقاد را بهانه‌گیری علیه امنیت ملی جلوه دهد.

مجموع این اقدامات باعث شد انقلابی که با شعار آزادی و عدالت آغاز شده بود، به استقرار یک دیکتاتوری مذهبی با تمرکز قدرت در دست ولی فقیه متحجر منجر شود.

تأثیر انقلاب بر ادبیات – از امید به یأس

انقلاب ۱۳۵۷ تأثیر عمیقی بر ادبیات داستانی ایران گذاشت. در سال‌های اولیه، نویسندگان با امید به تغییر، آثاری خلق کردند که بازتاب‌دهنده شور انقلابی بود. اما با شدت گرفتن سرکوب‌ها، ادبیات به سمت بازنمایی درد، ناامیدی و تبعید سوق یافت. رمان‌هایی چون «همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها»ی رضا قاسمی، داستان مهاجرانی را روایت می‌کند که از انقلاب گریخته‌اند، اما همچنان در بند خاطرات آن‌اند. «زوال کلنل» محمود دولت‌آبادی نیز روایتگر تراژدی خانواده‌هایی است که در انقلاب از هم پاشیدند.

نسیم خاکسار در مجموعه داستان «مرائی کافر است»، نظام «تواب‌سازی» در زندان‌ها را به تصویر می‌کشد، نظامی که هدفش نه اصلاح، بلکه تحمیل بردگی فکری بود. عباس معروفی در «فریدون سه پسر داشت» نشان می‌دهد چگونه برخی، برای حفظ قدرت، حتی به فرزندان خود رحم نکردند.


نقش روشنفکران و خطای تاریخی

یکی از اشکالات در مخدوش کردن خطوط نیروهای سیاسی و انقلابی با خمینی نقش روشنفکران و خطای تاریخی برخی از آن‌ها در همراهی اولیه با رژیم جدید بود. دیدار نویسندگان کانون با خمینی در ۲۹ بهمن ۱۳۵۷، نمونه‌ای از این خوش‌باوری است. در این دیدار، نویسندگان با امید به حمایت از آزادی بیان، به استقبال خمینی رفتند، اما به زودی دریافتند که رژیم جدید نه تنها حامی آزادی نیست، بلکه دگراندیشی را برنمی‌تابد. این خطا، که ناشی از درک نادرست از ماهیت ارتجاعی ایدئولوژی نظام جدید بود، به قیمت سنگین سرکوب و تبعید پرداخت شد. به قول باقر پرهام، این دیدار آغازی بود بر «شب یلدای اختناق مذهبی» که بر اهل قلم سایه افکند.

لمپن‌ها و چرخش قدرت

پس از انقلاب ۱۳۵۷ همچنین شاهد ظهور گروه‌های لمپن بودیم که به سرعت در خدمت نظام ولایت فقیه آخوندها قرار گرفتند. امیرحسن چهل‌تن در «تهران شهر بی‌آسمان» به این پدیده اشاره دارد؛ کسانی که پیش‌تر در خدمت رژیم پهلوی بودند، با چرخشی سریع به حامیان نظام جدید بدل شدند. این گروه‌ها، با خشونت و ارعاب، نقش مهمی در سرکوب روشنفکران و نویسندگان ایفا کردند. از حمله به کتاب‌فروشی‌ها تا هجوم به محل کانون نویسندگان، این نیروها ابزار سرکوب فرهنگی رژیم شدند و نشان دادند که نظام جدید پس از انقلاب، به جای تحقق آرمان‌ها، بستری برای فرصت‌طلبی فراهم کرد.


درس‌هایی برای آینده

تجربه انقلاب ۱۳۵۷ و سرکوب نویسندگان، درس‌های مهمی برای آینده دارد:

اولین تجربه ای که از انقلاب ۱۳۵۷ می‌توان گرفت این است که هر انقلاب بایستی برنامه مدون و مراحل گذار از انقلاب  را مشخص کرده و نیروی محوری آن مشخص باشد. به صورت محوری، مشخص باشد چه نوع حکومتی قرار است جایگزین، نظام کهنه قبلی شود، قانون اساسی چگونه نوشته خواهد شد و قدرت چگونه توزیع خواهد گردید.

هر انقلاب بایستی سازمان‌دهی قوی و شبکه مردمی داشته باشد تا با ایجاد تشکل‌ها و نهادهایی که مردم را درگیر و فعال نگه می دارند، بتواند مطالبات واقعی جامعه را بازتاب دهد.

هر انقلاب بایستی حقوق اقلیت‌ها و مخالفان را تضمین کرده و  احترام به تنوع سیاسی، قومی و مذهبی برای حفظ همبستگی ملی را نهادینه کند.

انقلاب به مثابه تراژدی

انقلاب ۱۳۵۷، با همه شور و امیدی که در لحظه وقوعش به همراه داشت، به دلیل انحراف از آرمان‌های اولیه و استقرار نظامی اقتدارگرا، به تراژدی برای ملت ایران بدل شد. نویسندگان، به عنوان صدای مردم، بیش از همه از این انحراف آسیب دیدند. سرکوب آن‌ها، از اعدام و زندان تا تبعید و ممنوع‌القلمی، نه تنها قلم را به اسارت گرفت، بلکه امید به آینده‌ای بهتر را نیز ربود.

تجربه انقلاب ۱۳۵۷ نشان داد که انقلاب، هرچند می‌تواند لحظه‌ای آزادی و اتحاد را به ارمغان آورد، اما بدون برنامه‌ریزی دقیق و سازماندهی منسجم نیروهای خواهان تغییر، به‌تنهایی راهگشای عدالت و آزادی پایدار نخواهد بود. به قول موریس مرلو-پونتی، فیلسوف فرانسوی قرن بیستم: «انقلاب‌ها به مثابه جنبش‌ها حقیقت‌اند، اما به مثابه رژیم‌ها، دروغ.» این تجربه تاریخی هشداری است برای نسل‌های آینده تا در مسیر دستیابی به آزادی و عدالت، با آگاهی سیاسی و تاریخی و از طریق تدوین برنامه‌ای مدون، تشکیل ساختارهای دموکراتیک و ایجاد سازماندهی مؤثر و فراگیر، حرکت کنند و از افتادن دوباره به چرخه نظام استبدادی جلوگیری نمایند.

کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / ایکس / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک


اشتراک:

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نوشته‌های پر بیننده

بایگانی وبلاگ

بازدید وبلاگ