در دهه ۱۳۶۰، از جمله در قتلعام سال ۱۳۶۷، دهها هزارتن از دانش آموزان معترض اعدام شدند، اما این اقدامات نتوانست روح اعتراض و نقد را در نسل جوان و روشنفکر خاموش کند
کانون حقوق بشر ایران، سهشنبه ۱۳ آبان ماه ۱۴۰۴ – ۱۳ آبان یکی از روزهای مهم در تاریخ انقلاب مردم ایران علیه حکومت پهلوی در سال ۱۳۵۷ بود. در این روز، گروه زیادی از دانش آموزان تهرانی همراه با مردم و دانشجویان در دانشگاه تهران جمع شدند و علیه دیکتاتوری شعار دادند. نیروهای حکومت به آنها حمله کردند و در نتیجه، تعدادی از دانش آموزان کشته یا زخمی شدند.
پخش تصاویر تیراندازی و درگیری از تلویزیون ملی، باعث شد مردم بیشتر خشمگین شوند و اعتراضات شدت بگیرد. پس از این حادثه، موجی از تظاهرات در سراسر کشور به راه افتاد و افراد زیادی از همه قشرها، زن و مرد، پیر و جوان، به خیابانها آمدند. شدت اعتراضها باعث شد دولت شریف امامی استعفا دهد.
شاه برای کنترل اوضاع، ژنرال ازهاری را بهعنوان نخستوزیر انتخاب کرد و حکومت نظامی اعلام شد. اما این اقدام هم نتوانست جلوی مردم را بگیرد. دانش آموزان و دانشجویان با شجاعت فراوان شعار میدادند: «مرگ بر شاه» و «زنده باد استقلال و آزادی».
در این نوشته، به نقش مهم دانش آموزان در انقلاب ۱۳۵۷ و اینکه چگونه از دل مدارس و دانشگاهها حرکت اعتراضی مردم شکل گرفت، پرداخته میشود.
زمینههای شکلگیری سلسله قیامهای سال ۱۳۵۷زمینههای شکلگیری سلسله قیامهای سال ۱۳۵۷ را باید در ساختار اقتدارگرای نظام پهلوی و فضای اختناق سیاسی و اجتماعی آن دوران بررسی کرد. در دهههای پایانی حکومت محمدرضا شاه، نظام سلطنتی به یک دیکتاتوری مطلقه تبدیل شده بود که تمامی ارکان قدرت – قوه مجریه، مقننه و قضائیه – مستقیماً تحت کنترل شخص شاه عمل میکردند. نهاد امنیتی ساواک با نظارت همهجانبه بر فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و حتی زندگی خصوصی مردم، فضای رعب و وحشت گستردهای بر جامعه حاکم کرده بود. این میزان از کنترل و سرکوب بهگونهای بود که ضربالمثل «دیوار موش دارد و موش گوش دارد» به نمادی از واقعیت تلخ روزمره بدل شد و گفتوگو درباره مسائل سیاسی حتی در محیط خانواده نیز خطرناک تلقی میگردید.
انقلاب به منظور کنار زدن تمرکز دیکتاتوری شاهدر چنین فضایی، هرگونه فعالیت سیاسی مستقل از سوی حکومت بهشدت سرکوب میشد. انحلال احزاب موجود و ایجاد حزب واحد «رستاخیز» در سال ۱۳۵۴ تلاشی بود برای تمرکز هرچه بیشتر قدرت در دست شاه و از میان بردن هرگونه صدای مخالف. بسیاری از فعالان سیاسی، روشنفکران و منتقدان حکومت یا ناچار به مهاجرت شدند یا در زندانها تحت شکنجههای شدید و احکام طولانیمدت قرار گرفتند. در نتیجه، جامعه دچار نوعی سکون سیاسی و انسداد کامل در مسیر اصلاحات داخلی شد.
با پیروزی جیمی کارتر در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال ۱۹۷۶ و طرح سیاست خارجی مبتنی بر حمایت از «حقوق بشر»، فشارهای بینالمللی جدیدی بر متحدان آمریکا، از جمله ایران، وارد شد. شاه که وابستگی زیادی به حمایت غرب داشت، ناچار شد در ظاهر به این سیاست تن دهد و شدت سرکوب داخلی را کاهش دهد. هرچند این تغییر محدود و موقتی بود، اما برای جامعهای که سالها در خفقان زیسته بود، همین شکاف کوچک به فرصتی برای بیان نارضایتی عمومی تبدیل شد.
از زمستان ۱۳۵۶ به بعد، اعتراضات مردمی در شهرهای مختلف کشور آغاز شد. راهپیماییها، مجالس ترحیم و تظاهرات خیابانی به شکل زنجیرهای در سراسر ایران گسترش یافت. مردم با شعارهای «مرگ بر شاه» خواستار پایان دادن به نظام سلطنتی شدند. این جنبش مردمی، که ابتدا از قشرهای مذهبی و روشنفکری آغاز شده بود، به سرعت ماهیتی تودهای یافت و به بزرگترین حرکت اجتماعی تاریخ معاصر ایران تبدیل شد.
حضور گسترده دانش آموزان در قیام ها
در سال ۱۳۵۷، تعداد دانشگاهها در ایران خیلی کم بود و بیشتر شهرها حتی دانشگاه نداشتند. بیشتر دانشجویان فقط در تهران و چند شهر بزرگ درس میخواندند. اما در همه شهرهای ایران، دانش آموزان دبیرستان و راهنمایی نقش خیلی مهمی در اعتراضها داشتند. آنها بیشتر تظاهراتهای خیابانی را شروع میکردند و رهبری میکردند.
امتداد راه ماهی سیاه کوچولوبسیاری از معلمان آگاه و دلسوز، مثل صمد بهرنگی، به دانش آموزان یاد میدادند که درباره عدالت، آزادی و حق مردم فکر کنند. دانش آموزان با خواندن کتابها و صحبت با هم، بیشتر درباره سیاست و جامعه یاد میگرفتند. آنها نمیخواستند در برابر حکومت دیکتاتوری و ساواک (پلیس مخفی آن زمان) تسلیم شوند.
وقتی مدرسهها در مهرماه سال ۱۳۵۷ باز شد، اعتراضها از دبیرستانها شروع شد. هر روز، از یک مدرسه گروهی از دانش آموزان به خیابان میآمدند و دیگران را هم با خود همراه میکردند. خیلی زود، مدرسهها به مرکز جنبش و اعتراض تبدیل شدند. این حرکتها باعث شد مدرسهها تعطیل شوند و دانش آموزان تمام وقت خود را صرف شرکت در تظاهرات و فعالیتهای انقلابی کنند.
در نهایت، این تلاشها و حضور گسترده دانش آموزان، همراه با مردم دیگر، باعث شد حکومت شاه در دیماه ۱۳۵۷ سقوط کند و در بهمنماه همان سال انقلاب به پیروزی برسد
قیام ۱۳ آبان و کشتار دانش آموزاندر روز ۱۳ آبان ۱۳۵۷، ایران شاهد تنشهای شدید سیاسی و اجتماعی بود. در این شرایط، گروه گستردهای از دانش آموزان به منظور تقویت پیوند با دانشجویان و اعتراض به سیاستهای سرکوبگرانه رژیم پهلوی، به دانشگاه تهران آمدند. این حرکت نمایانگر همبستگی نسل جوان تحصیلکرده بود و با حمایت اقشار مختلف مردم، به یکی از برجستهترین تجمعات ضدحکومتی آن دوره بدل شد.
اتحاد دانش آموزان و دانشجویان، که در ایستادگی و شجاعت پیشتاز بودند، تهدید جدی برای حکومت محسوب میشد. در واکنش، نیروهای امنیتی و نظامی به دستور مقامات ارشد رژیم به جمعیت حاضر در دانشگاه شلیک کردند. در نتیجه، تعدادی از دانش آموزان و دانشجویان کشته شدند و روز ۱۳ آبان به یکی از خونینترین روزهای انقلاب ایران تبدیل شد.
با وجود این سرکوب، مردم و معترضان از ادامه اعتراضها دست نکشیدند. این حادثه باعث شد انگیزه و خشم عمومی برای ادامه قیام افزایش یابد. شهادت دانش آموزان و دانشجویان به نمادی از شجاعت و آگاهی سیاسی نسل جوان تبدیل شد و مشارکت مردم در اعتراضهای بعدی تقویت شد. بدین ترتیب، واقعه ۱۳ آبان نه تنها خاموش نشد، بلکه روند انقلاب را تسریع کرد و در نهایت به سقوط رژیم سلطنتی منجر شد.
نقش گسترده دانش آموزان در قیام ها علیه دیکتاتوری مذهبی حاکمپس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، مدارس به مراکز مهم اعتراض و فعالیت اجتماعی بدل شدند. دانش آموزان با جدیت تلاش میکردند تا دستاوردهای انقلاب، بهویژه آزادی و دموکراسی، را حفظ کنند و از طریق جلسات میدانی و مباحث آزاد در محوطه مدارس و اطراف آن، آگاهی سیاسی و اجتماعی مردم را نسبت به انحراف احتمالی انقلاب افزایش دهند.
با وجود این، دانش آموزان از همان ابتدا با سرکوب گسترده نیروهای حکومتی مواجه شدند. مشابه دانشگاهها و دانشجویانی که تحت بهانه انقلاب فرهنگی تعطیل شدند، حکومت تلاش میکرد هر گونه مقاومت را مهار کند، اما به دلیل گستردگی مدارس، کنترل کامل آنها ممکن نبود. در دهه ۱۳۶۰، از جمله در قتلعام سال ۱۳۶۷، دهها هزارتن از دانش آموزان معترض اعدام شدند، اما این اقدامات نتوانست روح اعتراض و نقد را در نسل جوان و روشنفکر خاموش کند.
نقش دانش آموزان در قیامهای بعدی، در دیکتاتوری حاکم بسیار تعیینکننده و محوری بوده است. در ۴دهه اخیر هزاران دانش آموز زندانی و جانباخته ثبت و معرفی شدهاند، که گواه استمرار حضور فعال و تأثیرگذار این قشر در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران است
ضعفها و قوتهای جنبش دانش آموزی در گذشته و درسهای آن برای آیندهیکی از برجستهترین قوتهای جنبش دانش آموزی در قیام سال ۱۳۵۷، سطح بالای آگاهی سیاسی و تعهد فداکارانه دانش آموزان بود. این دانش و شجاعت، گسترش قیام و استمرار آن تا سرنگونی نظام سلطنتی را ممکن ساخت. دانش آموزان به روشنی میدانستند که دیکتاتوری، ساواک، سلطنت مطلقه، فقر و محرومیت حاشیهنشینان، وابستگی به قدرتهای خارجی، فساد و غارت و شکافهای طبقاتی گسترده قابل قبول نیستند. این بینش دقیق نسبت به مسائلی که باید رد شوند، اصلیترین نقطه قوت جنبش بود.
سرقت انقلاب توسط خامنهای در غیاب آلترناتیو انقلابی
با این حال، یکی از مهمترین کاستیهای جنبش، فقدان برنامه و ساختار جایگزین برای نظام نفیشده بود. دانش آموزان تمرکز کافی بر تعریف جایگزین مشخص برای دیکتاتوری و استبداد نداشتند و چشمانداز آینده به طور کلی در هالهای از ابهام باقی ماند. این خلا، امکان بهرهبرداری خمینی را فراهم کرد تا رهبری قیام را به دست بگیرد، در حالی که نقش او در آغاز و سازماندهی قیام محدود و غیرقابل توجه بود. طی ۱۵ سال تبعید در عراق، فعالیت او عمدتاً محدود به زندگی روزمره بود و انتشار اعلامیههای او بسیار اندک بود.
گزارش یکی از معترضان در خیابان ولیعصر تهران - «از میدان انقلاب تا انقلاب»نتیجهگیری این است که نفی دیکتاتوری به تنهایی کافی نیست؛ باید جایگزین مشخص و برنامه عملیاتی برای آن ارائه شود. بدون این جایگزینها، خطر بازگشت مستبدان و تغییر مسیر دستاوردهای جنبش وجود دارد و حتی ممکن است وضعیت از گذشته نیز بدتر شود، همانند تجربه دیکتاتوری ولایت فقیه. بنابراین، برای تضمین موفقیت و حفاظت از منافع ملی، جنبشهای آینده باید علاوه بر نفی ساختارهای استبدادی، برنامههای روشن، مشخص و عملی برای جایگزینی و اداره کشور داشته باشند تا فداکاریها به ثمر بنشیند و جامعه از آسیبهای احتمالی محافظت شود.اعدام ۸ زندانی در زندانهای میناب، شیراز، سنندج، دزفول، بم و قزوین
انتقال زندانی سیاسی ابراهیم حسینی به بند زندانیان خشن در زندان گرگان
کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / ایکس / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک















هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر