--> فرار شاه از ایران – پایان یک دیکتاتوری ۵۰ ساله و آغاز فصلی دیگر ~ کانون حقوق بشر ایران

کانون حقوق بشر ایران، بازتاب خبرها و صدای کلیه زندانیان با هر عقیده و مرام و مسلک از ترک و لر و بلوچ و عرب و کرد و فارس

فرار شاه از ایران – پایان یک دیکتاتوری ۵۰ ساله و آغاز فصلی دیگر

۲۵ دی, ۱۴۰۳دسته‌بندی گزارش ویژه


فرار شاه – پایان یک دیکتاتوری ۵۰ ساله و آغاز فصلی دیگر در ایران

https://youtu.be/X1myUJ616bU

۲۶ دی‌ماه ۱۳۵۷ شاه در حالی ایران را ترک کرد که در خیابان‌های سراسر ایران صدای یک‌پارچه مرگ بر شاه به گوش می‌رسید. فرار شاه از ایران، تیر خلاصی بر پیکر فرتوت سلطنتی بود که بیش از ۵۰ سال با سرکوب، جنایت و نقض حقوق بشر به حکومت خود ادامه داده بود. پایان حکومت پهلوی به‌جای رهایی، مسیری به سوی یک دیکتاتوری مذهبی بود که روح آزادی‌خواهی این سرزمین را به بند کشید.

نقض حقوق بشر در دوران پهلوی


شاه همواره خود را مدافع مدرنیته و پیشرفت معرفی می‌کرد، اما زیر این نقاب مدرن‌گرایی، نقض گسترده حقوق بشر و سرکوب مخالفان آزادی‌خواه پنهان شده بود. حکومت او هر صدای مخالفی را با خشونت خاموش می‌کرد. سازمان مخوف ساواک، با استفاده از شکنجه‌های وحشیانه، مخالفان سیاسی را به بند کشید و بسیاری را به قتل رساند.

زندانیان سیاسی تحت شکنجه‌هایی بودند که هر انسانی را به وحشت می‌اندازد: از شوک الکتریکی و ضرب‌وشتم تا شکنجه‌های روانی. زنان و مردانی که تنها جرمشان عشق به آزادی و مبارزه با استبداد بود، به طرز بی‌رحمانه‌ای در زندان‌ها به قتل می‌رسیدند یا جسم و روحشان در زیر شکنجه‌های مداوم فرسوده می‌شد.

زندانیان سیاسی که یا زیر شکنجه کشته می شدند و یا تیرباران می شدند. شاه به‌واسطه سیاست‌های خشن خود، فضای عمومی جامعه را به میدان رعب و وحشت تبدیل کرده بود. مردمی که خواهان عدالت اجتماعی، آزادی بیان و حق مشارکت در سرنوشت خود بودند، بارها و بارها با گلوله‌های نیروهای امنیتی به خاک و خون کشیده شدند. این خشونت‌ها، به‌جای تثبیت جایگاه حکومت، خشم و انزجار مردم را دوچندان کرد و پایه‌های سلطنت پهلوی را سست‌تر نمود.

قتل‌عام مبارزین و زمینه‌سازی برای دیکتاتوری مذهبی

شاه با سرکوب بی‌امان مبارزان راه آزادی، فضایی را ایجاد کرد که در نهایت به سود بنیادگرایی مذهبی در ایران تمام شد. او با تمرکز بر سرکوب گروه‌ها و سازمانهای مبارز مسیر را برای یک دیکتاتوری مذهبی که خمینی نماینده آن بود، باز کرد. در حالی که نیروهای مترقی تحت فشار شدید قرار داشتند، آخوندهایی که از حوزه سربلند کرده بودند، توانستند با سوءاستفاده از احساسات مذهبی جامعه، نقش پررنگ‌تری را در تحولات سیاسی ایفا کنند.

یکی از نمونه‌های بارز این سیاست اشتباه، کشتار ۱۷ شهریور بود که به “جمعه سیاه” معروف شد. در این روز، هزاران نفر از مردم در میدان ژاله (شهدا) تهران برای اعتراض به دیکتاتوری شاه گردهم آمده بودند. پاسخ حکومت به این تجمع مسالمت‌آمیز، گلوله و خون بود. ده‌ها و شاید صدها نفر کشته و صدها نفر زخمی شدند. این حادثه، نقطه عطفی در جنبش‌های اعتراضی شد و راه را برای قدرت گرفتن نیروهای مذهبی که با زبان دین با مردم سخن می‌گفتند، هموار ساخت.


فرار شاه از ایران – کشتار ۱۷ شهریور


سیاست‌های شاه در حذف صدای روشنفکران، دانشگاهیان، و فعالان سیاسی نیز به تضعیف نیروهای مخالف سکولار انجامید. در نتیجه، هنگامی که نظام پهلوی در آستانه فروپاشی قرار گرفت، هیچ نیروی قدرتمند و سازمان‌یافته‌ای برای ارائه یک آلترناتیو دموکراتیک وجود نداشت. خلاء قدرتی که به‌وجود آمد، به‌راحتی توسط خمینی و افراد وابسته به او پر شد. شاه با میدان دادن به بنیادگرایی مذهبی در صدد سرکوب نیروهای آزادی‌خواه و متجدد بود. اما در فرصت طلایی ضعف حکومت شاه، نیروهای بنیادگرا به رهبری خمینی قیام مردمی را به سرقت برده و به حاکمیت را غصب کردند.

فساد اقتصادی، دزدی‌ها و فقر مردم در دوران پهلوی

فرار شاه از ایران – حلبی آبادها در مناطق جنوبی تهران و سایر شهرها


یکی دیگر از جنبه‌های تاریک دوران پهلوی، فساد گسترده اقتصادی و شکاف عمیق طبقاتی بود که مردم ایران را به فقر کشاند. در حالی که خاندان سلطنتی و نزدیکان شاه زندگی‌های اشرافی و تجملاتی داشتند، اکثریت مردم ایران با مشکلات اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کردند. گزارش‌ها نشان می‌دهد که میلیاردها دلار از ثروت ملی ایران توسط شاه و اطرافیانش به خارج از کشور منتقل شد.

زمین‌های کشاورزی به دست سرمایه‌داران وابسته به حکومت افتاده بود و بسیاری از کشاورزان به حاشیه شهرها رانده شدند و در شرایط فقر مطلق زندگی کردند. کارگران و طبقات پایین جامعه که ستون فقرات اقتصاد کشور بودند، از حقوق ابتدایی محروم بودند و اعتراضاتشان به شدت سرکوب می‌شد. این نابرابری‌ها و فساد ساختاری، خشم عمومی را افزایش داد و پایه‌های حکومت شاه را لرزاند.

فرار شاه از ایران – گسترش فساد و فقیرتر شدن مردم


در شهرهای بزرگ نیز طبقه متوسط که از سیاست‌های اقتصادی شاه آسیب دیده بود، به صفوف معترضان پیوست. فقدان فرصت‌های شغلی، تورم، و ناتوانی در تأمین نیازهای اولیه، زندگی را برای بسیاری از ایرانیان دشوار کرده بود. فساد گسترده در دستگاه‌های دولتی و انحصارطلبی اقتصادی نزدیکان شاه، اعتماد عمومی را نابود کرد و شکاف میان حکومت و مردم را عمیق‌تر ساخت. این فقر و نابرابری اجتماعی، یکی از عوامل مهم در شکل‌گیری اعتراضات گسترده علیه نظام پهلوی بود.

تظاهرات گسترده و شعارهای مردم: فروریختن دیوار سرکوب

در سال‌های پایانی حکومت پهلوی، خیابان‌ شهرهای ایران شاهد تظاهرات گسترده‌ای بود که اقشار مختلف جامعه را گردهم آورده بود. زنان، مردان، جوانان، کارگران و دانشجویان، همه در کنار یکدیگر علیه دیکتاتوری شاه بپا خاستند. شعار “مرگ بر شاه” به صدای غالب این اعتراضات تبدیل شد و دیوار ترس و سرکوبی را که حکومت برای دهه‌ها ساخته بود، فرو ریخت.

فرار شاه از ایران – شادی مردم پس از فرار شاه


این شعارها و تظاهرات، نمادی از نارضایتی عمیق مردم از وضعیت موجود بود. مردم دیگر از زندان، شکنجه و سرکوب نمی‌ترسیدند و به خیابان‌ها می‌آمدند تا خواسته‌های خود را فریاد بزنند. این اعتراضات در شهرهای کوچک و بزرگ ایران گسترش یافت و پایه‌های لرزان سلطنت پهلوی را بیش از پیش تضعیف کرد. حرکت‌های هماهنگ مردم و مقاومت گسترده‌شان در برابر خشونت نیروهای امنیتی، نشان از اراده‌ای جمعی برای تغییر داشت که دیگر نمی‌توانست نادیده گرفته شود.

فرار شاه: فرصتی که از دست رفت

زمانی که محمدرضا شاه از ایران گریخت، بسیاری از مردم این روز را به‌عنوان پیروزی خود جشن گرفتند. اما این شادی دیری نپایید. فرار شاه به معنای پایان دیکتاتوری نبود. بلکه جایگزینی آن با نوع دیگری از استبداد بود. دیکتاتوری‌ای که نه‌تنها آزادی‌ها را سرکوب کرد، بلکه زندگی مردم ایران را در تمامی ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی تحت سیطره خود گرفت.

فرار شاه از ایران و شادی مردم


این انتقال قدرت، نه به دلیل قدرت بی‌چون‌وچرای نیروهای مذهبی، بلکه به دلیل سیاست‌های اشتباه شاه و سرکوب نیروهای دموکراتیک و مترقی ممکن شد. شاه با خودکامگی و استبداد، فرصت‌های طلایی را برای ایجاد حکومتی مبتنی بر مشارکت عمومی از دست داد و به‌جای آن، مسیر را برای تراژدی‌ای دیگر هموار کرد.

تکرار تاریخ: نقض حقوق بشر در دیکتاتوری مذهبی

اگرچه شاه رفت، اما رویای آزادی مردم ایران همچنان تحقق نیافت. دیکتاتوری مذهبی، که به بهانه آزادی و عدالت قدرت را در دست گرفت، همان مسیری را پیمود که شاه آغاز کرده بود، با این تفاوت که نقاب دین را بر چهره داشت.

کشتار مردم کردستان و آزادیخواهان در فاصله کوتاهی پس از روی کار آمدن خمینی


امروز نیز جوانان ایرانی به جرم فریاد آزادی، راهی زندان‌ها و سیاهچالهایی می شوند که خمینی از حکومت پهلوی به ارث برد و بعدا خود نیز بر آن افزود. زندان‌ها همچنان پر از جوانان و شهروندانی است که برای آزادی، حقوق زنان، عدالت اجتماعی و کرامت انسانی مبارزه می‌کنند. شکنجه‌ها و اعدام‌ها به همان شکلی که در دوران پهلوی رواج داشت، ادامه دارد. تنها ابزارها و شعارها تغییر کرده‌اند، اما ماهیت استبداد همچنان یکسان است.

دفن زندانیان سیاسی قتل عام شده در گورهای جمعی توسط دیکتاتوری مذهبی


دیکتاتوری مذهبی نیز همانند شاه، از ابزارهایی همچون ترس، اعدام و خشونت برای خاموش کردن صدای مخالفان بهره می‌گیرد. مردم ایران که روزی به امید آزادی و سرنگونی نظام دیکتاتوری پهلوی مبارزه کردند، اکنون خود را گرفتار حکومتی می‌بینند که حتی تحمل شنیدن کوچک‌ترین انتقاد را ندارد. جوانانی که آرزوهای بزرگ دارند، یا در زندان‌ها و یا در تبعید به‌سر می‌برند.

شکنجه‌ها و اعدام‌ها به همان شکلی که در دوران پهلوی رواج داشت، ادامه دارد


آینده‌ای روشن در گرو مبارزه‌ای پیگیر

فرار شاه باید پایان یک دوره تاریک در تاریخ ایران می‌بود، اما به دلیل خیانت به آرمان‌های آزادی‌خواهانه، مسیری دیگر از دیکتاتوری بر این ملت تحمیل شد.

دیکتاتوری مذهبی نیز همان مسیر سلف خود را پیموده و به سرنوشت آن نیز دچار خواهد شد. زیرا دیکتاتوری چه با زرق و برق سلطنت پهلوی و چه در زیر نقاب مذهب، محکوم به شکست و سقوط است و سرانجام این مردم هستند که سرنوشت خود را در آزادی و برابری و برادری و ارزشهای برآمده از دموکراسی بدست خواهند گرفت.

مردم ایران اما این بار درس‌های تلخ گذشته را به یاد دارند. اگرچه مسیر آزادی طولانی و پرچالش است، اما امید و مقاومت همچنان زنده است. جوانان ایرانی، زنان شجاع، و فعالان حقوق بشر، همچنان در خط مقدم مبارزه برای آزادی و عدالت ایستاده‌اند.

اینک، مردم ایران همچنان در میانه نبردی بزرگ برای آزادی و عدالت هستند. این بار، درس‌های گذشته را به یاد دارند و می‌دانند که برای رسیدن به آرمان‌هایشان، باید هرگونه استبداد—چه سکولار و چه مذهبی—را کنار بگذارند. آینده ایران روشن است، چرا که در تاریکی‌ها همواره کسانی هستند که برای نور می‌جنگند.

آزادی نزدیک است، اما نه با انتظار؛ با مبارزه‌ای پیگیر تا پیروزی.

کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / ایکس / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک





اشتراک:

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نوشته‌های پر بیننده

بایگانی وبلاگ

بازدید وبلاگ