۱۲ دی, ۱۴۰۳دستهبندی حقوق بشر
سعید ماسوری در پیام خود از اعدامهای بیرحمانه و متوالی که هر ۴ ساعت یکبار اتفاق میافتد، نوشته و آن را قطرهای از دریای جنایات این شرالاشقیاء دانسته است
کانون حقوق بشر ایران، چهارشنبه ۱۲ دیماه – زندانی سیاسی سعید ماسوری، در آستانه بیست و پنجمین سال بازداشت و بیست و پنجمین کریسمس در زندان پیامی فرستاده است.
او در این نامه از ۲۵ سال زندان و از اعدامهای متعدد بهویژه در ایام کریسمس، سخن گفته است. او که یکی از اعضای کارزار سهشنبههای نه به اعدام است، خود نیز مدتهای طولانی در انتظار حکم اعدام در سلول انفرادی بوده و به گفته خودش هر ملاقات را ملاقات آخر و هر” صدای باز و بسته” شدن درب را ناقوس مرگ میدانسته است.
سعید ماسوری در پیام خود از اعدامهای بیرحمانه و متوالی که هر ۴ ساعت یکبار اتفاق میافتد، نوشته و آن را قطرهای از دریای جنایات این شرالاشقیاء دانسته است.
آقای ماسوری ضمن یادآوری فقدان همسلولیها و عزیزانش، از شخصیت ها و سازمانهای بینالمللی حقوق بشر خواهان مقید کردن این ” حکومت اعدام ” به موازین انسانی و حقوق بشری، با منوط کردن مراودات دیپلماتیک و سیاسی به متوقف کردن این ماشین کشتار شد.
پیام زندانی سیاسی سعید ماسوری بهعنوان اعتراض به سیاستهای اعدام و نقض حقوق بشر از سوی حاکمیت ایران، از جمله پیامی برای فشار به نهادهای جهانی برای توقف این خشونتها است.
سعید ماسوری و هم پرونده ای او زندانی سیاسی غلامحسین کلبی، ۲۵ سال است که به اتهام «عضویت و محاربه از طریق همکاری با سازمان مجاهدین خلق» در زندان های ایران محبوس هستند.
متن کامل پیام زندانی سیاسی سعید ماسوری به شرح زیر است:
بیست و پنجمین دیماه (کریسمس) در زندان
کریسمسی خونین با قریب به ۲۵ اعدام (در ۲۵ دسامبر)
این بیست و پنجمین دیماه (و کریسمس) است که در زندان هستم، نمیدونم این چشمها چه چیزهای دیگری را باید ببینند و این قلب و دل چه سنگینیها و خون دلهایی را باید تحمل کنند. از زمانی که خودم محکوم به اعدام و در انفرادی بودم و هر ملاقات را ملاقات آخر و هر” صدای باز و بسته” شدن درب را ناقوس مرگ میدانستم (و با وجود گذشت ۲۵ سال هنوز هم هر صدای در و مشابه آن به دلیل “شرطی-روانی” با همان احساس همراه است) تا زمانی که اعدامهای تک تک دوستان و عزیزان را از نزدیک احساس کردم دیگر نمیدانم چه میزان دیگر را باید ببینم و تحمل کنم؟؟
از غیبت و بردن هم سلولیها (حجت زمانی ، مجید کاووسی ، فرزاد کمانگر ، علی صارمی ، عبدالرضا رجبی ، افشین آسانلو ، منصور رادپور ، شاهرخ زمانی ، لقمان و زانیار مرادی ، علی حیدریان و و و تا همبندیان دوست داشتنی و عاشقی چون محسن دگمه چی ، جعفر کاظمی ، محمد حاج آقایی ، غلامرضا خسروی ،حامد احمدی ، شهرام احمدی، قاسم آبسته،آسو، ایوب، فرهاد سلیمی، انور ، خسرو، محسن شکاری، محمد قبادلو ….
تا شنیدن فریادها و ضجههای خانوادههای آنها… واقعا نمیدانم…هنوز نمیدانم چطور بعد از آن نقاشی کودکانه مهنای ۶ ساله که نقاشی خودش و مامانش را کنار چوبه دار “بابا” ، در جلوی درب زندان گوهردشت کشیده بود، زمانی که در انتظار آخرین دیدار و بوسیدن صورت پدرش (در هنگام تحویل پیکر او) بود را تحمل کرده و هنوز قلبم از این تپشهای گزنده و دردآور باز نایستاده….!!؟
شاید در این ۲۵ سال چنان در غرقاب جنایات این حاکمیت جانی غرق شدهام که “این همه” دیگر تنها قطرهای از دریای جنایات این شرالاشقیاء بوده و اگر زمانی هر چند هفته و ماه با اعدام مواجه بودیم اکنون به صورت متوسط هر ۴ ساعت یک اعدام را شاهدیم. تنها طی همین ایام کریسمس قریب به ۲۵ بیگناه را اعدام کردند یعنی تقریباً هر ۲.۵ ساعت یک اعدام!!!
شمار اعدامها را تنها اعداد تصور نکنند که این جان انسانهاست که روزانه پرپر میشود…. کمترین کار در این رابطه مقید کردن این ” حکومت اعدام ” به موازین انسانی و حقوق بشری است، با منوط کردن مراودات دیپلماتیک و سیاسی به متوقف کردن این ماشین کشتار تا شاید کشتار متوقف شود… حتی در صورت لزوم ارجاع این پرونده نقض حقوق بشر به شورای امنیت… !که هر ساعت و روز تعلل در این امر به قیمت اعدامهای باز هم بیشتر و بیشتر تمام میشود، و البته خونها که از پیکر مردم ایران ریخته میشود.
شاید اگر پیشتر اقدامات موثری انجام میشد امروز حتی خانم چچیلیا سالا خبرنگار ایتالیایی هم اينگونه قربانی سیاستهای گروگانگیری نمیشد (آنهم در ایام کریسمس! ).
رونوشت به:
دبیرکل سازمان ملل آقای آنتونیو گوترش
رئیس کمیسیون اروپا خانم اورزولا فون در لاین
رئیس پارلمان اروپا خانم روبرتا متسولا
گزارشگر ویژه ایران خانم مای ساتو
زندانی سیاسی سعید ماسوری از اعضای#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
وضعیت بحرانی زندانیان بیمار زن و مرد در زندان اوین، از تومور مغزی تا دیابت
بازداشت فایق قادرزاده جوان ۲۱ ساله در مهاباد
درباره زندانی سیاسی سعید ماسوریسعید ماسوری، از باسابقهترین زندانیان سیاسی در ایران، هماکنون در زندان قزلحصار کرج دوران حبس خود را سپری میکند. او و هم پرونده ای اش غلامحسین کلبی به زودی وارد بیستوپنجمین سال زندانی بودنشان، بدون حتی یک روز مرخصی، خواهند شد.
او که در سال ۱۳۴۴ در خرمآباد به دنیا آمده، تحصیلات خود را در رشته پزشکی در کشورهای آلمان و نروژ ادامه داده بود. ماسوری در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۷۹، هنگام ورود به ایران، در شهر دزفول به اتهام «همکاری با سازمان مجاهدین خلق» بازداشت شد. پس از چهار ماه بیخبری، در اردیبهشت ۱۳۸۰ خانواده او از بازداشتش مطلع شدند. وی در آغاز بازداشت به مدت ۱۴ ماه در سلول انفرادی اداره اطلاعات اهواز تحت بازجویی بود و پس از آن به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
در سال ۱۳۸۱، دادگاه انقلاب تهران او را به اتهام «محاربه» به دلیل همکاری با سازمان مجاهدین خلق به اعدام محکوم کرد، اما این حکم در نهایت به حبس ابد تقلیل یافت.
سعید ماسوری که در دوران حبس توانست مدرک کارشناسی خود را اخذ کند، در مهرماه ۱۳۹۰ از ادامه تحصیل و حتی حق استفاده از تلفن محروم شد. او همچنین در شهریور ۱۳۹۲، پس از محکوم کردن حمله به قرارگاه اشرف در عراق که تلفات زیادی به همراه داشت، توسط بازجوی وزارت اطلاعات، علوی (معروف به رضا سراج)، به مرگ تهدید شد. در خرداد همان سال نیز از زندان گوهردشت به زندان سپاه منتقل و به دلایل نامشخص مورد بازجویی قرار گرفت.
در مرداد ۱۳۹۵، او و همبندیانش پس از ضرب و شتم به بند فوق امنیتی منتقل شدند و در اعتراض به شرایط زندان و بیعدالتیها، برای مدت ۴۰ روز دست به اعتصاب غذا زدند. سعید ماسوری در طول حبس خود بارها و بارها در اعتراض به وضعیت زندان و رفتار غیرانسانی با زندانیان سیاسی، اعتصاب غذا کرده است.
در مرداد ۱۴۰۲، او به همراه دیگر زندانیان قدیمی سیاسی به زندان اوین منتقل شد، اما پس از یک ماه، در شهریور همان سال، با برخورد خشونتآمیز گارد زندان اوین، به زندان قزلحصار بازگردانده شد. این انتقال همراه با بیتوجهی به مشکلات سلامتی او بود، چرا که در تمام این سالها، سعید ماسوری از حق درمان در بیمارستان نیز محروم مانده است.
کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / توییتر / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر