--> نامه خواهران و برادران سعید ماسوری به خانم مای‌‌ساتو؛ تبعید برادرمان شکنجه خاموش است ~ کانون حقوق بشر ایران

کانون حقوق بشر ایران، بازتاب خبرها و صدای کلیه زندانیان با هر عقیده و مرام و مسلک از ترک و لر و بلوچ و عرب و کرد و فارس

نامه خواهران و برادران سعید ماسوری به خانم مای‌‌ساتو؛ تبعید برادرمان شکنجه خاموش است

۲۹ تیر, ۱۴۰۴دسته‌بندی حقوق بشر


سعید ماسوری، از قدیمی‌ترین زندانیان سیاسی ایران، پس از تحمل بیش از ۲۵ سال حبس بدون حتی یک روز مرخصی، بار دیگر با تصمیمی سرکوبگرانه و غیرقانونی در آستانه تبعید قرار گرفته است

کانون حقوق بشر ایران، یک‌شنبه ۲۹ تیرماه ۱۴۰۴ – خواهران و برادران سعید ماسوری با نوشتن نامه‌ای به خانم مای‌ساتو ضمن اشاره به تبعید وی به زندان زاهدان این اقدام را شکنجه خاموش پدر و مادرشان دانسته و خواستار اقدام وی برای جلوگیری از تبعید سعید ماسوری به زندان زاهدان شدند. در قسمتی از نامه آمده است

«در تمام این سال‌ها، تنها دلخوشی پدر و مادرم دیدن او بود، همان ملاقات‌های کوتاه، همان دستانی که از پشت شیشه لمس نمی‌شدند، اما برای پدر پیرم امید زندگی بودند. مادرم، که سال‌ها هر چهارشنبه لباس‌های تازه‌ برای پسرش می‌آورد، حالا حتی نام او را به یاد نمی‌آورد. دکترها گفتند فراموشی‌اش از غم بیش از حد است؛ از دلتنگی‌ای که استخوان می‌ساید، از بغضی که هرگز گفته نشد. »

۲۵سال زندان بدون یک روز مرخصی

سعید ماسوری، از قدیمی‌ترین زندانیان سیاسی ایران، پس از تحمل بیش از ۲۵ سال حبس بدون حتی یک روز مرخصی، بار دیگر با تصمیمی سرکوبگرانه و غیرقانونی در آستانه تبعید قرار گرفته است. مقامات زندان قزلحصار کرج به تازگی به هم‌بندیان او اطلاع داده‌اند که این زندانی مقاوم قرار است به زندان زاهدان منتقل شود؛ اقدامی آشکار در راستای افزایش فشار و آزار روانی و جسمی علیه او. این تبعید نه‌تنها شرایط زندگی ماسوری را سخت‌تر خواهد کرد، بلکه دیدار پدر و مادر سالخورده و بیمار او را عملاً غیرممکن می‌سازد. مادر سعید ماسوری که سال‌هاست با رنج بیماری و ضعف جسمانی دست‌وپنجه نرم می‌کند، تنها روز چهارشنبه، روز ملاقات با فرزندش را هرگز فراموش نمی‌کرد و همین ملاقات‌های هفتگی، کورسوی امیدی برای ادامه حیاتش بود. اما با تبعید سعید به زندان زاهدان، این آخرین دلخوشی نیز از او گرفته می‌شود.

سعید ماسوری در طول این سال‌ها به‌عنوان یکی از مقاوم‌ترین زندانیان سیاسی، زیر شدیدترین فشارها، بازجویی‌ها و شکنجه‌ها قرار گرفته و بارها در اعتراض به شرایط غیرانسانی زندان‌ها دست به اعتصاب غذا زده است. اکنون حکومت در واکنش به گسترش کارزار اعتراضی «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» که در ده‌ها زندان کشور جریان دارد، تلاش می‌کند با تبعید و پراکنده‌سازی زندانیان سیاسی شاخص، هسته این مقاومت را درهم بشکند. تبعید او به زاهدان، شهری دورافتاده و پرخطر، در واقع اقدامی تنبیهی و برنامه‌ریزی‌شده برای بریدن ارتباط او با دیگر زندانیان و خانواده‌اش است.

متن کامل نامه خواهران و برادران سعید ماسوری به خانم مای‌ساتو در زیر آمده است:

به نام انسانیت سرکار خانم مای ساتو، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران

خانواده سعید ماسوری – خواهران و برادران او – با احترام و از ژرفای رنجی ۲۵ ساله، این نامه را به شما می‌نویسیم. برادرمان، سعید ماسوری، اکنون بیش از ۲۵ سال است که بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به‌سر می‌برد. شاید نام او برای بسیاری از یاد رفته باشد، اما برای ما، برای مادری که هنوز هر روز با قاب عکس پسرش سخن می‌گوید، سعید همچنان قلب تپنده‌ی این خانواده است. برادر ما، سعید ماسوری، بیش از ۲۵ سال است در زندان‌های رژیم ایران حبس می‌کشد. او روزی به اعدام محکوم شد و بعدها به حبس ابد. اما هیچ دادگاهی، هیچ قاضی‌ای، حکم به تبعید و فراموشی او در زاهدان یا زندان دیگری نداد.

در تمام این سال‌ها، تنها دلخوشی پدر و مادرم دیدن او بود، همان ملاقات‌های کوتاه، همان دستانی که از پشت شیشه لمس نمی‌شدند، اما برای پدر پیرم امید زندگی بودند. مادرم، که سال‌ها هر چهارشنبه لباس‌های تازه‌ برای پسرش می‌آورد، حالا حتی نام او را به یاد نمی‌آورد. دکترها گفتند فراموشی‌اش از غم بیش از حد است؛ از دلتنگی‌ای که استخوان می‌ساید، از بغضی که هرگز گفته نشد.

اکنون، برادرمان را بدون هیچ حکم قضایی، بدون هیچ توضیحی، به زاهدان می‌خواهند تبعید کنند؛ شهری دور از خانواده، شهری که گویی ساخته شده تا زندانیان را برای همیشه دفن کند، نه در خاک، که در تنهایی و فراموشی.

آیا این نه یک شکنجه مضاعف است؟ آیا انتقالی بدون حکم دادگاه، آن‌هم بعد از ۲۵ سال حبس، چیزی جز شکنجه خاموش است؟ آیا این مجازات مادری نیست که در پیری چشم به راه فرزندش مانده و حالا حتی تصویرش را گم کرده است؟

خوب است بدانید که یکی از خواهران ما که اکنون در ایران است و هر روزه این درد و رنج‌ها را زندگی می‌کند، به دلیل تبعات امنیتی که برای او متصور است، نمی‌تواند و نباید چیزی بگوید، و الا برادرمان تنها عزیزی که می‌تواند در ملاقات‌ها در آغوشش بگیرد را هم از دست می‌دهد.

شاید او باید نویسنده این نامه می‌بود، ولی ما که کمی بیشتر در امان هستیم، از طرف خودمان و او و همه کسانی که ناچار به سکوتند، این نامه را می‌نویسیم.

ما از شما نمی‌خواهیم معجزه کنید. فقط می‌خواهیم صدای ما را بشنوید. برادرمان سزاوار این همه رنج نبود. ما سزاوار فراموش شدن نبودیم.

از شما تقاضا داریم: در مقابله با این اجحافات غیرانسانی و غیرقانونی، آنچه در توان دارید برای جلوگیری از آن انجام بدهید.

با احترام و اشک خانواده ماسوری. ۱۹ ژوئیه ۲۰۲۵ – کانادا”

زندان قزلحصار؛ کارخانه مرگ، شهری با ۱۷ هزار جمعیت در زنجیر

سعید ماسوری در آستانه تبعید به زندان زاهدان؛ تلاش سران حکومت برای ضربه به کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام

کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / ایکس / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک


اشتراک:

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نوشته‌های پر بیننده

بایگانی وبلاگ

بازدید وبلاگ