--> روایت مقاومت زندانیان، از دل گلدان تا هیتر ~ کانون حقوق بشر ایران

کانون حقوق بشر ایران، بازتاب خبرها و صدای کلیه زندانیان با هر عقیده و مرام و مسلک از ترک و لر و بلوچ و عرب و کرد و فارس

روایت مقاومت زندانیان، از دل گلدان تا هیتر




تابستان سال ۱۳۷۱، یعنی چهار سال پس از قتل‌عام زندانیان سیاسی، ما در بند آموزشگاه زندان اوین، سالن ۳ بودیم.

شبی «عباس فتوّت»، پاسدار حلوایی آموزشگاه، برای آمارگیری آمد. من مسئول اتاق بودم. هنگام شمردن نفرات، چشمش به چراغ روشنی افتاد که در انتهای اتاق بود. این چراغ در حقیقت یک گلدان بود که ما آن را به هیتر برقی تبدیل کرده بودیم. من با کمک یکی از زندانیان عادی، از بیرون دو المنت هزار و مهره‌های نسوز خریده بودم و با آن‌ها این وسیله را ساختیم. برای اینکه لو نرود، اسمش را گذاشتیم «عباس‌آقا».

وقتی عباس فتوّت آن را دید، با عصبانیت گفت:

ـ با خودت بیار بیرون.

رفتیم پشت درب سالن زیر ۸. با خشم گفت:

ـ ما دیگه باید چه کار با شما بکنیم که از این کارها دست بردارین؟

من هم با طلبکاری جواب دادم:

ـ شما به زندانیان عادی علاءالدین می‌دهید، ما نداریم. اگر به ما هم بدهید، می‌توانیم مربا بپزیم. اگر شما به ما هم علاءالدین بدهید، همین الان این را تحویل می‌دهم.

فتوّت کمی مکث کرد، اطرافش را نگاه انداخت و گفت:

ـ بردار ببر توی اتاقت، ولی دیگه زبون‌درازی نکن. دیگه نبینمش!

نکته جالب برای همه زندانیان عادی این بود که چطور ما چنین کارهایی می‌کنیم و از هیچ چیز نمی‌ترسیم. یکی از آن‌ها از من پرسید، و من جواب دادم:

ـ ببین! اینجا اسمش زندانه. هر زندانی حقوقی دارد. ما اصلاً این رژیم را قبول نداریم، اما برای اینکه در برابر آن‌ها بایستیم، حتی از قوانین خودشان هم استفاده می‌کنیم. زندانی حق دارد امکانات داشته باشد، و اگر زندانبان ندهد، باید خودش به هر طریقی تهیه کند. وظیفه زندانی مقاومت و اعتراض است؛ نباید خسته شد. من در تمام ده سال زندان هرگز به این فکر نکردم که «نمی‌شود». همیشه می‌گفتم: «می‌شود و باید انجام داد.» یکی از نمونه‌هایش همین «عباس‌آقا» بود.

برای ساخت آن، ابتدا یک گلدان برداشتیم؛ دوسومش را خاک ریختیم و بقیه را با کاشی‌های شکسته حمام و سرویس‌ها که پودر کرده بودیم پر کردیم. دو سوراخ در بدنه ایجاد کردیم. المنت و مهره‌های نسوز را از بیرون گرفتیم. برای تثبیت مهره‌ها نیاز به پایه داشتیم؛ آن‌ها را از توری فلاکس چای که از بیرون می‌آمد درست کردیم. وسایل برش را هم بچه‌ها از کارگاه‌ها برداشته و مخفی کرده بودند. نوارهای استیل را به اندازه مهره‌ها بریدیم و با سیم بستیم، سپس پایه‌ها را در خاک گلدان فرو کردیم و مهره‌ها را مارپیچ کنار هم چیدیم. المنت را از میان آن‌ها رد کردیم تا تماس با سطح گلدان نداشته باشد و عایق باشد. دوسر المنت را به سیم وصل کردیم و از سوراخ گلدان بیرون آوردیم. یک دوشاخه و کمی سیم کافی بود.

به این ترتیب «هیتر عباس‌آقا» ساخته شد. بعد از آن، اتاق‌ها نوبت می‌گرفتند و مربا درست می‌کردند.

باور کنید یا نه، برای ما زندانیان این یک پیروزی بزرگ بود؛ اینکه در دل زندان، بدون هیچ امکاناتی، چیزی بسازیم که زندانبان را انگشت‌به‌دهان بگذارد. پایان

کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / ایکس / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک



اشتراک:

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نوشته‌های پر بیننده

بایگانی وبلاگ

بازدید وبلاگ