۲۷ شهریور, ۱۴۰۴دستهبندی گزارش ویژه
زندان گرگان با گنجایش محدود اما جمعیتی چندین برابر ظرفیت، امروز به نماد آشکار نقض حقوق انسانی و شرایط غیرانسانی در زندانهای ایران تبدیل شده است
جغرافیا و ساختار زندان گرگان
زندان گرگان در کیلومتر ۳ جاده آققلا، بلوار تربیت قرار گرفته است. این زندان حدود یک کیلومتر مربع مساحت دارد و از لحاظ معماری شامل پنج بند عمومی، یک بند مخصوص زندانیان جرایم مالی و یک قرنطینه است. این مجموعه، هرچند در نگاه نخست دارای ساختاری سازمانیافته بهنظر میرسد، اما واقعیت آن چیزی جز یک محیط فوقالعاده متراکم و فاقد امکانات اولیه نیست. جمعیت زندانیان در این زندان بهطور متوسط بیش از ۲۰۰۰ نفر برآورد میشود؛ رقمی که چندین برابر ظرفیت اسمی آن است.
زندان مرکزی گرگان که با نامهای زندان امیرآباد گرگان و زندان گرگان شناخته میشود، یکی از بدنامترین زندانهای ایران است؛ جایی که نقض حقوق زندانیان به امری روزمره بدل شده است. از نبود اصل تفکیک جرایم گرفته تا ضربوشتم، وضعیت وخیم بهداشتی، نبود رسیدگی پزشکی و غذای بیکیفیت، همگی بخشی از واقعیت تلخ زندگی زندانیان در این ندامتگاه است. مرگ دردناک ۲۷ زندانی در جریان یک آتشسوزی به دلیل سهلانگاری مسئولان، تنها یکی از نمونههای فاجعهبار مدیریت این زندان است؛ حادثهای که هنوز در حافظه خانوادههای زندانیان باقی مانده و پرسشهای بیپاسخی درباره مسئولیت مقامات بهجا گذاشته است.
بحران تراکم جمعیت؛ دیواری از تنفسهای بریدهیکی از بزرگترین معضلات زندان گرگان، تراکم بیسابقه جمعیت زندانیان است؛ بحرانی که نه تنها کرامت انسانی زندانیان را لگدمال کرده، بلکه سلامت جسمی و روانی آنان را نیز به مرز فروپاشی رسانده است. ظرفیت واقعی این زندان بهطور تقریبی برای حداکثر چند صد نفر طراحی شده، اما در عمل بیش از دو هزار نفر در آن نگهداری میشوند. این اضافهبار جمعیتی باعث شده است که هر بند، هر اتاق و حتی هر راهرو به صحنهای از فشار، ازدحام و بینظمی بدل شود.
به عنوان نمونه، در یک اتاق ۵ در ۵ متر، تنها هفت تخت سهطبقه تعبیه شده است؛ یعنی ۲۱ نفر امکان خوابیدن بر روی تخت دارند. اما به دلیل تراکم زندانیان، دستکم ۱۵ نفر دیگر ناچارند کف زمین بخوابند. این وضعیت که اصطلاحاً به آن “کفخواب بودن” میگویند، به پدیدهای فراگیر در زندان گرگان تبدیل شده است. زندانیان برای یافتن جایی کوچک جهت دراز کشیدن، شبها در راهروها، نمازخانه و حتی جلوی تلفنخانه زندان موکت یا پتو پهن میکنند. صحنههایی که بیش از هر چیز به کمپهای آوارگان جنگی شباهت دارد، نه به مکانی که باید محل نگهداری و بازپروری زندانیان باشد.
وضعیت بهداشتی در جهنمی بیپایان
این تراکم تنها به مسئله خواب ختم نمیشود؛ بلکه در استفاده از امکانات بهداشتی نیز فاجعه میآفریند. تعداد سرویسهای بهداشتی و حمامهای زندان بسیار محدود و از نظر بهداشتی در وضعیت اسفباری قرار دارند. صفهای طولانی برای استفاده از دستشویی و حمام، زندگی روزمره زندانیان را به جهنمی بیپایان بدل کرده است. بسیاری از حمامها به دلیل فرسودگی سیستم آب یا خرابی لولهکشی عملاً غیرقابل استفادهاند. همان تعداد اندکی هم که فعالاند، در شرایطی بسیار کثیف و آلوده قرار دارند؛ کاشیهای شکسته، بوی تعفن فاضلاب، نبود شوینده و تراکم بیش از حد جمعیت، استفاده از آنها را به تجربهای سخت و طاقتفرسا تبدیل کرده است.
بروز بیماریهای واگیردار و عفونی
نبود فضای کافی و بهداشت ناکافی، زمینه بروز بیماریهای واگیردار و عفونتهای پوستی و گوارشی را فراهم کرده است. بسیاری از زندانیان بارها از شیوع شپش، گال و بیماریهای قارچی خبر دادهاند، اما هیچگونه رسیدگی مؤثری صورت نگرفته است. در چنین شرایطی، بدنها به هم فشرده و بیپناه، نه تنها آزادی، بلکه ابتداییترین حق انسانی یعنی امکان نفس کشیدن و زیستن در فضایی سالم را نیز از دست دادهاند.
تراکم جمعیت در زندان گرگان تنها یک آمار یا عدد خشک نیست؛ بلکه کابوسی است که هر روز و هر شب با زندانیان همراه است و از آنان انسانهایی خسته، بیمار و شکسته میسازد.
بهداشت و درمان؛ آرزویی دست نیافتنی
یکی از جدیترین مشکلات زندان گرگان، فقدان امکانات پزشکی و درمانی مناسب برای زندانیان است. با جمعیتی بیش از دو هزار نفر، این زندان نه تنها فاقد پزشک متخصص است، بلکه دسترسی به دارو و مراقبتهای بهداشتی اولیه نیز محدود و ناکافی است. بسیاری از زندانیان تنها قادرند داروهای مسکن ساده دریافت کنند و بیماریهای مزمن یا حاد آنها بدون درمان میماند. این وضعیت بهویژه برای سالمندان، بیماران قلبی و مبتلایان به دیابت، فشار خون یا مشکلات گوارشی، خطرناک و تهدیدکننده حیات است.
در این زندان هیچ دندانپزشکی وجود ندارد و مشکلات دهان و دندان به صورت گسترده در میان زندانیان دیده میشود. درد دندان، عفونت لثه و پوسیدگیهای شدید، هر روز بر تعداد افرادی که قادر به خواب و تغذیه صحیح نیستند میافزاید. نبود دسترسی به مراقبتهای دندانپزشکی، زندانیان را مجبور کرده است که با درد مداوم و درمان نشده زندگی کنند، وضعیتی که سلامت جسمی و روانی آنان را به شدت تهدید میکند.
تجهیزات پزشکی در زندان گرگان بسیار محدود است و حتی داروهای ابتدایی نیز همیشه در دسترس نیست. در بسیاری از موارد، زندانیان مجبورند برای دریافت دارو یا مراجعه به پزشک، با صفهای طولانی و تأخیرهای چندروزه مواجه شوند. مراجعه به پزشک متخصص، که باید یک حق اولیه و بدیهی برای زندانیان باشد، عملاً به آرزویی دست نیافتنی بدل شده است.
شیوع شپش، گال و قارچ پوستی
عدم رسیدگی به بیماریها، همراه با شرایط بهداشتی نامناسب بندها و تراکم جمعیت، باعث شیوع بیماریهای واگیردار و عفونتهای پوستی میشود. شپش، گال و قارچهای پوستی در میان زندانیان بسیار شایع است و کنترل این وضعیت بدون دسترسی به پزشک و داروی مناسب تقریباً غیرممکن است.
زندانیان به دلیل نبود امکانات، مجبورند بسیاری از مشکلات سلامتی خود را تحمل کنند و اغلب خانوادهها نیز برای تأمین دارو یا مراقبتهای لازم، با محدودیتهای شدید مالی مواجهاند. این وضعیت نه تنها سلامت زندانیان را تهدید میکند، بلکه فشار روانی و استرس ناشی از بیماری و درمان نشدن را نیز به زندانیان تحمیل میکند.
در مجموع، بهداشت و درمان در زندان گرگان نه تنها ناکافی بلکه تقریباً غیرقابل دسترسی است؛ محیطی که در آن زندانیان مجبورند با بیماری، درد و محرومیت از مراقبتهای پزشکی روزگار بگذرانند، تصویری تکاندهنده از نقض گسترده حقوق انسانی ارائه میدهد.
کمبود امکانات رفاهی؛ سرمایش و گرمایش از کار افتادهیکی دیگر از مشکلات اساسی زندان گرگان، فقدان امکانات رفاهی برای زندانیان است. در این زندان، سیستمهای سرمایشی و گرمایشی، که باید شرایط حداقلی آسایش را برای افراد فراهم کنند، یا وجود ندارند یا کاملاً از کار افتادهاند. در تابستانهای گرم شمال کشور، دمای بالای اتاقها و راهروها تحملناپذیر میشود و بسیاری از زندانیان برای خنک شدن تنها به پنکههای کوچک یا تهویههای قدیمی و ناکارآمد متکی هستند. در زمستان نیز سرمای استخوانسوز و نبود بخاریهای ایمن، شرایطی را ایجاد میکند که نفس کشیدن و حتی خوابیدن برای زندانیان دشوار میشود.
فراتر از دما، تجهیزات رفاهی دیگر مانند تخت، تشک، پتو و امکانات شخصی نیز بسیار محدود است. در بسیاری از اتاقها، تعداد تختها و پتوها کمتر از نیاز واقعی است و زندانیان مجبورند کف زمین بخوابند یا به نوبت از امکانات استفاده کنند. در چنین شرایطی، کیفیت زندگی روزمره به حداقل میرسد و فشار روانی ناشی از محرومیتهای مداوم افزایش مییابد.
کتابخانهای که نیست
فعالیتهای فرهنگی و تفریحی نیز تقریباً وجود ندارد. نبود کتابخانه فعال، امکان ورزش یا فضای باز کافی، شرایطی را ایجاد کرده است که زندانیان علاوه بر محدودیتهای جسمی، محرومیت روانی و فکری را نیز تجربه کنند. کمبود امکانات رفاهی باعث شده است زندان گرگان نه تنها یک محل نگهداری، بلکه یک محیط فشار و رنج مداوم برای زندانیان باشد، جایی که حتی ابتداییترین نیازهای انسانی به چشم نمیآید و سلامت جسمی و روانی آنان روز به روز در معرض تهدید قرار میگیرد.
در مجموع، فقدان امکانات رفاهی در زندان گرگان، همراه با تراکم جمعیت و محدودیتهای درمانی، تصویر غمانگیزی از زندگی زندانیان ارائه میدهد؛ زندگیای که نه آرامش دارد، نه امنیت و نه کرامت انسانی.
غذا؛ سفرههایی برای نوبت خوردنیکی از تلخترین جنبههای زندگی در زندان گرگان، وضعیت نامطلوب تغذیه زندانیان است. جمعیت بیش از دو هزار نفری زندان، آنقدر از ظرفیت واقعی بیشتر است که حتی خوردن سه وعده غذایی ساده نیز به بحرانی جدی تبدیل شده است. زندانیان ناچارند نوبتی سفره پهن کنند؛ یعنی گروهی غذا بخورند و سپس جای خود را به گروه بعدی بدهند. این خود نشان میدهد که حتی ابتداییترین زیرساختها برای تأمین غذای همزمان جمعیت وجود ندارد.
غذاهایی که در زندان گرگان ارائه میشوند نه از نظر کیفیت و نه از نظر کمیت پاسخگوی نیازهای زندانیان نیستند. وعده صبحانه غالباً به تکهای نان بیکیفیت و مقدار اندکی پنیر یا چای بیمزه محدود میشود. ناهار و شام نیز معمولاً شامل برنجی نیمپز با خورشتی کمحجم و گاه بدون گوشت است. در بسیاری موارد، غذای زندان به قدری کم است که زندانیان ضعیفتر و بیپشتوانهتر حتی سهم کامل خود را دریافت نمیکنند.
نبود مواد غذایی تازه مانند میوه، سبزیجات و پروتئین کافی باعث بروز سوءتغذیه و بیماریهای گوارشی در میان زندانیان شده است. بسیاری از آنان برای رفع گرسنگی ناچارند به خرید مواد غذایی گرانقیمت از بوفه زندان روی آورند؛ بوفهای که قیمتهای آن چند برابر بازار بیرون است و عملاً دست بسیاری از خانوادههای کمدرآمد را از حمایت غذایی عزیزانشان کوتاه میکند.
در چنین شرایطی، سفره زندانیان گرگان بیش از آنکه محلی برای سیر شدن باشد، به صحنهای از بیعدالتی و تحقیر کرامت انسانی بدل شده است.
جهنمی به نام قرنطینه زندان گرگانقرنطینه زندان مرکزی گرگان که بخشی از این زندان با نام امیرآباد نیز شناخته میشود، بهواقع یکی از بدنامترین و غیرانسانیترین بخشهای زندان است که شرایط آن بیش از هر چیز به یک شکنجهگاه شباهت دارد. قرنطینه در تعریف حقوقی و قانونی باید محلی باشد که زندانیان تازهوارد برای مدت کوتاهی در آن نگهداری شوند تا وضعیت جسمی، روانی و قضاییشان بررسی شود، بیماریهای احتمالی شناسایی گردد و سپس بر اساس اصل «تفکیک جرایم»، به بندهای متناسب منتقل شوند. اما در زندان گرگان، قرنطینه نه یک مکان موقت و حفاظتی، بلکه جهنمی واقعی است که هدف آن شکستن روحیه زندانی و قرار دادن او در بدترین شرایط ممکن است.
قرنطینه؛ اتاق انتظار مرگ
این بخش از زندان شامل حدود ۲۰ اتاق کوچک و باریک است که رو بهروی هم ساخته شدهاند. در ظاهر هر اتاق باید ظرفیت محدودی داشته باشد و تنها چهار تخت دو طبقه در آن قرار داده شده است؛ یعنی حداکثر هشت نفر میتوانند در یک اتاق جای بگیرند. اما واقعیت کاملاً متفاوت است: گاه بیش از بیست نفر در یک اتاق به زور جای داده میشوند، بهگونهای که بسیاری مجبورند شبها روی زمینهای سرد، نمور و آلوده بخوابند. نبود درِ ورودی استاندارد برای این اتاقها نیز به شرایط نامناسب آن افزوده است و زندانیان همواره در معرض سرما، گرد و خاک و سر و صدا قرار دارند.
ماهها و حتی سالها خوابیدن روی زمین سیمانیخوابیدن روی زمین نهتنها غیرانسانی است بلکه پیامدهای بهداشتی و جسمی جدی دارد. زندانیانی که ماهها و حتی سالها ناچارند روی زمین سیمانی یا موکتهای آلوده استراحت کنند، به بیماریهای مفصلی، کمر دردهای مزمن و بیماریهای پوستی دچار میشوند. گزارشهایی وجود دارد که شبها موشها و حشرات موذی آزادانه در اتاقها رفتوآمد میکنند و حتی روی بدن زندانیان میخزند. این وضعیت برای افرادی که تازه وارد زندان میشوند بهقدری تکاندهنده است که بسیاری از آنان در همان روزهای نخست دچار شوک روحی و افسردگی میشوند.
ساعتها در صف توالت یا حمام
از نظر بهداشت عمومی نیز قرنطینه در وضعیتی فاجعهبار قرار دارد. تعداد سرویسهای بهداشتی و حمامها بههیچوجه پاسخگوی جمعیت چند صد نفری زندانیان نیست. در عمل، دهها زندانی باید ساعتها در صف توالت یا حمام منتظر بمانند و همین امر باعث بروز تنش و درگیری میان آنان میشود. از سوی دیگر، سرویسها معمولاً کثیف و غیربهداشتی هستند و بهطور منظم شستوشو و ضدعفونی نمیشوند. همین مسئله زمینه را برای شیوع بیماریهای عفونی، قارچهای پوستی و انگلها فراهم کرده است.
بند قرنطینه فاقر هر گونه امکانات رفاهی
قرنطینه فاقد هرگونه امکانات رفاهی مانند آشپزخانه یا یخچال است. زندانیان ناچارند غذای بیکیفیت زندان را مصرف کنند؛ غذایی که نهتنها نیازهای تغذیهای بدن را تأمین نمیکند بلکه باعث سوءتغذیه و بیماریهای گوارشی میشود. بسیاری از زندانیان ترجیح میدهند مواد غذایی از فروشگاه زندان تهیه کنند، اما اجبار خانوادهها به خرید تنها از فروشگاه داخلی و فروش اجناس به دو یا سه برابر قیمت واقعی، این امکان را نیز برای اکثریت زندانیان از بین برده است. در واقع، قرنطینه نهتنها جایی برای فشار جسمی، بلکه ابزاری برای فشار اقتصادی بر خانوادههای زندانیان نیز هست.
تلفن خراب؛ بیخبری از خارج زندان
ارتباط زندانیان قرنطینه با خانوادههایشان تقریباً قطع است. تنها یک باجه تلفن در این بخش وجود دارد که آن هم اغلب خراب است یا توسط مسئولان زندان به عمد از کار انداخته میشود. این موضوع موجب میشود زندانیان هفتهها و ماهها از تماس با خانواده محروم بمانند. برای بسیاری از آنان، این قطع ارتباط بدترین نوع شکنجه روانی است، چرا که خانوادهها نیز در بیخبری مطلق بهسر میبرند. هر گونه اعتراض به این شرایط نیز با خشونت شدید مأموران، ضربوشتم یا انتقال به انفرادی پاسخ داده میشود.
حتی بهظاهر سادهترین امکانات مانند هواخوری نیز در قرنطینه به ابزاری برای فشار بیشتر تبدیل شده است. زندانیان مجبور میشوند در ساعاتی که برای نماز تعیین شده، صرفنظر از گرمای طاقتفرسای تابستان یا سرمای شدید زمستان، در محوطه هواخوری باقی بمانند. این اجبار بارها موجب بیماری و ضعف جسمانی زندانیان شده است. در کنار اینها، نبود سیستم تهویه مناسب سبب شده است که زندانیان دائماً در معرض گرد و خاک و هوای آلوده قرار داشته باشند.
زندگی شراکتی با موشهایکی از زندانیان سابق که مدتی را در این بخش گذرانده است، وضعیت را چنین توصیف میکند: «قرنطینه در زندان گرگان یعنی شکنجه سفید. شبها با موشها شریک میشوی، روزها در صف توالت و تلفن میمانی، و اگر اعتراض کنی با باتوم و مشت جواب میگیری. همهچیز برای این طراحی شده که از همان اول تو را خرد کنند.»
بهاینترتیب، قرنطینه زندان گرگان نهتنها نقض آشکار کرامت انسانی زندانیان است بلکه نشاندهنده سیاست سیستماتیک مسئولان زندان برای شکستن روحیه و اراده زندانیان در همان روزهای نخست ورود است. اگر قرار باشد نامی برای این بخش انتخاب شود، تنها عنوان «جهنم» میتواند بیانگر شرایط واقعی آن باشد.
آب ناسالم و غذای غیرقابل مصرف
آب مصرفی زندانیان در زندان گرگان از چاه تأمین میشود؛ آبی ناسالم و آلوده که باعث گسترش بیماریهای گوارشی و کلیوی در میان زندانیان شده است. در کنار این مشکل، کیفیت غذا نیز بحرانی است. غذای زندان نه از نظر کمیت و نه کیفیت پاسخگوی نیاز زندانیان نیست. نبود یخچال و آشپزخانه در قرنطینه موجب شده که دسترسی به غذای سالم، لبنیات و مواد پروتئینی برای زندانیان تقریباً ناممکن باشد.
بسیاری از زندانیان برای تأمین غذای بهتر، ناچار به خرید از فروشگاه زندان هستند؛ فروشگاهی که خود به یکی از ابزارهای فشار و سوءاستفاده مالی مسئولان تبدیل شده است.
اجبار خانوادهها به خرید گرانقیمت
خانوادهها تنها از طریق فروشگاه داخل زندان میتوانند برای عزیزانشان خوراکی و لوازم تهیه کنند. اجناس این فروشگاه نهتنها بسیار محدود است بلکه به گفته زندانیان و خانوادهها، ۲ تا ۳ برابر قیمت واقعی فروخته میشود. این سیاست خانوادههای زندانیان را در تنگنای مالی قرار داده و بسیاری را از امکان کمکرسانی محروم کرده است.
یکی از زندانیان آزادشده میگوید:
«حتی پتو هم به زندانی نمیدهند. مجبور میشوی از فروشگاه بخری، آن هم چند برابر قیمت. هر بیست روز یک بار به بهانه بازرسی پتوهارا جمع میکنند تا زندانی دوباره مجبور شود بخرد. این چرخهای از سوءاستفاده و تحقیر است.»
نمونه دیگر به فروش لیوانهای پلاستیکی بیکیفیت برمیگردد. این لیوانها که خود موجب بیماریهای گوارشی و حتی سرطان میشوند، تنها گزینه در فروشگاه هستند. در حالیکه مسئولان زندان بهخوبی میدانند استفاده طولانی از این اقلام برای سلامت زندانیان خطرناک است.
خشونت و برخوردهای فراقانونی
گزارشهای متعددی از ضربوشتم زندانیان توسط مأموران و برخوردهای توهینآمیز مسئولان زندان گرگان منتشر شده است. زندانیان بارها گفتهاند کوچکترین اعتراض به وضعیت بهداشتی، کیفیت غذا یا تماسهای تلفنی با برخورد خشونتآمیز و تنبیه همراه است.
در قرنطینه تنها یک باجه تلفن وجود دارد که اغلب خراب است. همین موضوع باعث محرومیت زندانیان از تماس منظم با خانوادههایشان شده است. خانوادهها نیز بارها نسبت به این شرایط اعتراض کردهاند، اما پاسخی جز بیتوجهی و تهدید دریافت نکردهاند.
حادثه آتشسوزی و مرگ ۲۷ زندانی
یکی از سیاهترین نقاط کارنامه زندان گرگان، آتشسوزی مرگبار در این زندان به تاریخ ۹ دیماه ۱۳۸۱، است که منجر به کشتهشدن ۲۷ زندانی شد. بررسیهای مستقل نشان داد این حادثه به دلیل نبود امکانات ایمنی، بیتوجهی به قوانین زندان و سهلانگاری مسئولان رخ داده است. خانواده قربانیان هنوز پاسخ روشنی از مسئولان دریافت نکردهاند و پرونده بهطور کامل مسکوت مانده است.
این رویداد نشان داد که جان زندانیان در زندان گرگان برای مقامات هیچ ارزشی ندارد و کوچکترین توجهی به حقوق انسانی آنان نمیشود.
بابک شهبازی در قزلحصار اعدام شد؛ پروندهای پرابهام و متهم به نقض عدالت
زندانی سیاسی شریفه محمدی کیست؟
شهادت زندانیان: زندگی زیر فشار
زندانیان آزادشده از این زندان بارها در گفتگو با رسانهها و شبکههای اجتماعی، شرایط را «جهنمی» توصیف کردهاند. یکی از آنان میگوید:
«زندانیها از ترس حرفی نمیزنند. مخصوصاً زندانیان رایباز که بهراحتی از آنها پول میگیرند به اسم حقوق و بعد نصفش را به خودشان پس میدهند. اینجا هیچ چیز رایگان نیست، حتی نفس کشیدن هم هزینه دارد.»
این شهادتها نشان میدهد که مشکلات زندان گرگان تنها به سطح امکانات محدود نمیشود، بلکه ساختار آن بر پایه فساد و سوءاستفاده سیستماتیک شکل گرفته است.
نقض آشکار حقوق بشر در زندان گرگانشرایط حاکم بر زندان گرگان مصداق روشن نقض اصول بنیادین حقوق بشر است.
ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر فردی حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد. مرگ ۲۷ زندانی در آتشسوزی، نقض آشکار این حق است.
ماده ۵: هیچکس نباید تحت شکنجه یا رفتار غیرانسانی قرار گیرد. ضربوشتم زندانیان و محرومیت آنان از آب و غذای سالم، مصداق شکنجه سفید و جسمی است.
ماده ۱۰: هر فرد حق دارد دادگاهی عادلانه و علنی داشته باشد. نگهداری طولانیمدت در قرنطینه و فشارهای غیرقانونی، این حق را نقض کرده است.
ماده ۲۵: هر کس حق برخورداری از استانداردهای کافی برای سلامت و رفاه خود دارد. محرومیت زندانیان از درمان، آب سالم و غذای مناسب نقض مستقیم این ماده است.
زندان گرگان بهعنوان نماد بحران
آنچه در زندان گرگان جریان دارد، فراتر از یک زندان محلی است. این زندان به نمادی از بحران انسانی در سیستم زندانهای ایران تبدیل شده است؛ جایی که جان و کرامت انسانها به سادگی قربانی بیکفایتی، فساد و سیاستهای سرکوبگرانه میشود.
ادامه این شرایط نهتنها نقض حقوق زندانیان است، بلکه تهدیدی علیه جامعه محسوب میشود؛ چراکه هر زندانی پس از آزادی، با زخمهای عمیق جسمی و روانی به جامعه بازمیگردد. خانوادهها نیز در این چرخه فشار اقتصادی و روانی، همواره قربانی دوم هستند.
زندان گرگان امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند نظارت مستقل نهادهای حقوق بشری و پیگیری بینالمللی است. تا زمانی که این وضعیت ادامه دارد، هر روز احتمال تکرار فاجعهای دیگر – همچون آتشسوزی مرگبار – وجود دارد و جان دهها زندانی در خطر است.
کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / ایکس / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر