۱۸ تیر, ۱۴۰۴دستهبندی گزارش ویژه
حمله وحشیانه به کوی دانشگاه، چهره واقعی افراد و گروههایی که در سرکوب مردم نقش داشتند را افشا کرد؛ از جمله چهرههایی مانند محمد خاتمی، حسن روحانی، قاسم سلیمانی، محمدباقر قالیباف، غلامعلی رشید و اسماعیل قاآنی، بههمراه نیروهای لباسشخصی و گروههای وابسته به سپاه و بسیج که بارها به نقش خود در این جنایت اذعان کردهاند
۱۸ تیر ۱۳۷۸ حمله به کوی دانشگاه تهران
کانون حقوق بشر ایران، چهارشنبه ۱۸ تیرماه ۱۴۰۴ – ۲۷ سال پیش در چنین روزی، مأموران سرکوب دیکتاتوری حاکم با حمله به کوی دانشگاه تهران، خوابگاه دانشجویان را ویران کرده و آنان را به خاک و خون کشیدند. این جنایت منجر به کشتهشدن چند نفر و مجروحیت و بازداشت تعدادی دیگر شد و بهحق یکی از سیاهترین نقاط کارنامه این نظام سرکوبگر است.
امروز، در شرایط بحرانی کنونی جامعه ایران، بازخوانی این واقعه و پرسش از دلایل وقوع آن اهمیت دوچندان دارد: چرا حرکت اعتراضی دانشجویان که در ابتدا معمول و محدود بود، با خشونتی بیسابقه سرکوب شد؟ چرا بهسرعت دانشگاههای دیگر و مردم به اعتراضات پیوستند؟ و چرا اصلاحطلبان که مدعی دفاع از حقوق مردم بودند، با عملکرد ضعیف خود در این ماجرا رسوا شدند؟
حمله وحشیانه به کوی دانشگاه، چهره واقعی افراد و گروههایی که در سرکوب مردم نقش داشتند را افشا کرد؛ از جمله چهرههایی مانند محمد خاتمی، حسن روحانی، قاسم سلیمانی، محمدباقر قالیباف، غلامعلی رشید و اسماعیل قاآنی، بههمراه نیروهای لباسشخصی و گروههای وابسته به سپاه و بسیج که بارها به نقش خود در این جنایت اذعان کردهاند.اکنون، جامعه ایران برای تحقق تغییرات اساسی و رهایی از نظامی کهنه، فاسد و سرکوبگر، بیش از هر زمان دیگری به بازخوانی این فجایع نیاز دارد. مرور جزئیات حمله به کوی دانشگاه یادآور میزان خشونتی است که حکومت برای خاموشکردن صدای حقخواهی به کار گرفته است.
در گزارش یکی از مقامات وقت به کوی دانشگاه آمده: «از ساختمانهای کوی بازدید کردم. پلهها و راهروها به خون آغشته بود، یخچالها و وسایل دانشجویان خرد شده بود. دانشجویان با سر و صورت خونین به چشم میخوردند و از دانشجویان حاضر شنیدم که از ساعت ۴:۳۰ صبح، چند نوبت به خوابگاه حمله شد. دانشجویان که در خواب بودند با باتوم، قمه و پنجهبوکس مورد ضربوشتم قرار گرفتند. وقتی با یکی از نیروهای یگان ویژه صحبت کردم، پاسخ تمام سؤالاتم «نمیدانم» بود.»
او افزود: «در خوابگاه دانشجویان خارجی نیز حمله و غارت انجام شد. آنها با وحشت میپرسیدند: چرا مهمانان ایران چنین هدف خشونت قرار گرفتند؟ پولها و وسایلشان غارت شده بود.»
این وقایع نشان داد چگونه حکومت از وحشیانهترین ابزارها برای سرکوب هرگونه صدای اعتراضی استفاده میکند و از هیچ خشونتی حتی علیه مهمانان خارجی فروگذار نیست. مرور این فجایع، نیاز به همبستگی ملی برای پایاندادن به استبداد و ساختن آیندهای عاری از ظلم را یادآوری میکند.
حمله وحشیانه با ابعادی باورنکردنی
در ۱۷ تیر ۱۳۷۸، دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به توقیف روزنامه سلام و اصلاح قانون مطبوعات، در کوی دانشگاه به تحصن آرامی دست زدند. اما نیمهشب، نیروهای امنیتی و گروههای فشار با حملهای وحشیانه خوابگاه را به خاک و خون کشیدند. برخلاف اعتراضات مشابه پیشین، شدت سرکوب اینبار به دلیل عبور دانشجویان از دو مرز سرخ رژیم بود: نخست، افشای نقش خامنهای در قتلهای زنجیرهای و دوم، مطالبه علنی یک جمهوری آزاد و دموکراتیک که بهطور مستقیم بنیان ولایتفقیه را به چالش میکشید.
این دو خواسته نظام را به وحشت انداخت و سرکوبی خونین را بهدنبال داشت تا هیچکس جرأت تکرار آن را نداشته باشد. دولت خاتمی و اصلاحطلبان در تلاش برای کسب مشروعیت داخلی و جهانی، شعار جامعه مدنی و آزادی سر دادند اما نخواستند از خواستههای دانشجویان دفاع کنند. این سرکوب نشان داد که خط قرمز اصلی نظام، نقد مستقیم رهبری و خواسته برای جمهوری دموکراتیک است؛ مرزی که رژیم تا به امروز حاضر است بهای سنگینی برای نگهبانی از آن بپردازد.
یورش گارد زندان قزلحصار به بند یک؛ نابودی اموال زندانیان در بازرسی خشن
تبرئه عاملان، افتخار به خشونت و توصیه به اعدام؛ روایت کامل ۱۸ تیرحمله به کوی دانشگاه در ۱۸ تیر توسط لباسشخصیها، عناصر انصار حزبالله، نیروی انتظامی و سپاه پاسداران انجام شد. در این حمله، «سردار فرهاد نظری» بهعنوان فرمانده نیروی انتظامی تهران نقش محوری داشت و پاسداران نجات، نقدی و ذوالقدر از سپاه نیز در این سرکوب مشارکت داشتند. اما در دادگاهی نمایشی، نظری و ۱۷ متهم دیگر از اتهامات تبرئه شدند و فقط دو نفر به جرمهای جزئی محکوم شدند، بدون آنکه عاملان اصلی معرفی شوند.
«محمدباقر قالیباف» از مهمترین مهرههای سرکوب پس از ۱۸ تیر بود که بارها به نقش خود در سرکوب افتخار کرده است. او در جمع بسیجیان گفت: «حادثه سال ۷۸ که در کوی دانشگاه اتفاق افتاد، آن نامهای را که نوشته شد من نوشتم. بنده و آقای سلیمانی… آن جایی که لازم باشد بیاییم کف خیابان و چوب بزنیم، جزو چوبزنها هستیم. افتخار هم میکنیم.»
در مناظره انتخاباتی سال ۹۲، «حسن روحانی» خطاب به قالیباف گفت: «شما میگفتید دانشجویان بیایند ما برنامه گازانبری داریم و کار را تمام میکنیم… ما میگفتیم راه این نیست که مجوز بدهیم بعد گازانبری آنها را دستگیر کنیم.»
«حسن فیروزآبادی»، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح وقت، نقش مستقیم خاتمی و روحانی در سرکوب را فاش کرد و گفت: «مقابله نیروهای مسلح با شورشهای خیابانی در جریان ۱۸ تیر با مجوز شورای عالی امنیت ملی و شخص رئیس آن، آقای خاتمی، انجام شد.» او افزود: «جلوی خود بنده آقای روحانی با خاتمی تماس گرفتند و گفتند وضعیت اینگونه است و ایشان گفتند هر تصمیمی گرفتید انجام دهید.»
خاتمی در سخنرانی پنجم مرداد ۷۸ در همدان، اعتراضات را «بلوای زشت و نفرتآور» توصیف کرد و گفت: «شورش و بلوا در تهران، حادثه زشت و نفرتآوری بود… آنچه در تهران پیش آمد، لطمه به امنیت ملی بود… اهانت به نظام و ارزشهای آن و مقام معظم رهبری.»
این سطور مشخص میکند که اصلاحطلبان همچون اصولگرایان در حفظ نظام ولایتفقیه اختلافی ندارند و هر دو جناح در سرکوب اعتراضات برای بقا و حفظ اصل ولایتفقیه متحد هستند.
حمله به کوی دانشگاه نشان داد که دیکتاتوری حاکم برای بقای خود به خشونت و کشتار وابسته است و با سرکوب خونین اعتراضات و ایجاد رعب، بقای خود را تمدید میکند.
چرا واکنش مردم و سایر دانشگاهها اینقدر سریع و انفجاری بود؟
انتشار اخبار و تصاویری از سرکوب وحشیانه و خونین در کوی دانشگاه تهران، همچون جرقهای بر انبار باروت خشم انباشته مردم ایران عمل کرد. این جنایت آشکار، نهتنها دانشجویان، بلکه وجدان عمومی ملت ایران را جریحهدار کرد. تصاویر دانشجویان خونآلود، خوابگاههای ویرانشده و صدای فریادهایی که در میان دود و ضربات باتوم گم شده بود، بهسرعت در فضای دانشگاهی کشور و سپس در بین اقشار مختلف جامعه پخش شد. به همین دلیل، دانشگاههای مهمی در شهرهایی چون تبریز، مشهد، زنجان، ارومیه، لرستان، یزد و دیگر نقاط کشور بهسرعت به اعتراض برخاستند. با دیدن صحنههای حمله به کوی دانشگاه تهران، خشم فروخورده سالیان مردم، که حاصل دههها سانسور، فساد و سرکوب بود، در واکنشی طبیعی و انفجاری به خیابانها سرازیر شد و به شکل قیامی سراسری جلوه یافت.
اما حاکمیت نیز بلافاصله با تمام قوا واکنش نشان داد. سپاه پاسداران، نیروی انتظامی، بسیج و دیگر نیروهای امنیتی با خشونت گسترده به خیابانها آمدند تا از فروپاشی «عمود خیمه نظام» جلوگیری کنند. مردم و دانشجویان بیدفاع در کوی دانشگاه تهران، به جای شنیدهشدن، با گلوله، گاز اشکآور و باتوم مواجه شدند. اگر این سرکوب صورت نمیگرفت، بعید نبود که قیام مردمی، بیت خامنهای را نیز به لرزه اندازد و راه را برای یک گذار تاریخی به سوی آزادی هموار سازد.
چرا اصلاحطلبان در نخستین آزمون جدی خود مردود شدند؟موضعگیری اصلاحطلبان، بهویژه محمد خاتمی و حسن روحانی، در قبال فاجعه خونین حمله به کوی دانشگاه، از مهمترین دلایل افول و بیاعتباری جریان موسوم به «اصلاحات» در ذهن مردم بود. کسانی که تا پیش از آن شعار «جامعه مدنی»، «آزادی مطبوعات» و «اصلاح ساختارها» سر میدادند، در برابر کشتار دانشجویان و سرکوب معترضان، یا سکوت کردند یا با اظهاراتی محافظهکارانه، عملاً در کنار سرکوبگران ایستادند. این واکنشها بهوضوح نشان داد که دعوای میان جناحهای حکومتی نه بر سر حقوق ملت، بلکه تنها بر سر سهم از قدرت است.
وقتی نظام در خطر قرار گیرد، «سگ زرد و شغال» هر دو در حفظ آن همدست میشوند. اصلاحطلبان، برخلاف شعارهایشان، نهتنها هیچ تلاشی برای توقف خشونت و حمله به کوی دانشگاه نکردند، بلکه با اتخاذ مواضعی مبهم، آب به آسیاب سرکوب ریختند. این آزمون تاریخی نشان داد که امید بستن به اصلاحطلبی در ساختار دیکتاتوری حاکم، توهمی بیش نیست.
کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / ایکس / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر