علت افزایش اعدامها، شرایط جوشان جامعه و قیام های پی در پی در جامعهای است که خواهان تغییر و آزادی است. جامعهای که از خواستهاش کوتاه نمی آید و تبدیل به عامل وحشت برای رژیم شده است
اعدامها سیاسی و هدفمند
کانون حقوق بشر ایران، جمعه ۱۸ مهرماه ۱۴۰۴ – هر حکم اعدام در این حکومت را باید در چارچوب اثرگذاری سیاسی و تقویت قدرت حاکمیت تحلیل کرد. برخلاف آنچه حاکمیت ادعا میکند، بیشتر اعدامها جنبه کیفری ندارند و نه به عنوان پاسخ به جرایم معمول، بلکه به عنوان ابزاری برای سرکوب مخالفان و ایجاد وحشت در جامعه اعمال میشوند. این اعدامها پیامی روشن برای شهروندان دارد: «هرگونه مخالفت یا اعتراض به سیاستهای حاکمیت با شدیدترین پاسخ و مجازات روبرو خواهد شد».
اما واقعیت این است که علت افزایش اعدامها، شرایط جوشان جامعه و قیام های پی در پی در جامعهای است که خواهان تغییر و آزادی است. جامعهای که از خواستهاش کوتاه نمی آید و تبدیل به عامل وحشت برای رژیم شده است.
نقض دادرسی عادلانه در روند اعدامهاتحلیل گزارشهای میدانی و اسناد حقوق بشری نشان میدهد که اعدامها در بسیاری از موارد علیه افرادی اجرا شدهاند که تنها به دلیل فقر، بیکاری و مشکلات معیشتی و اقتصادی، متهم به جرایم سنگین شدهاند. روند قضایی در این پروندهها اغلب غیرشفاف، شتابزده و بدون دسترسی به وکیل و مشاور حقوقی مناسب بوده است، و این امر اعتبار حقوقی احکام را زیر سؤال برده است.
نهادهای بینالمللی بارها اعلام کردهاند که استفاده از مجازات مرگ به این شکل، نه تنها نقض حقوق بشر است، بلکه ابزاری سیاسی برای مهار جامعه و تثبیت قدرت حاکمیت است.
اعترافگیری اجباری زیر شکنجه
گزارشهای حقوق بشری مستند میکنند که متهمان از حق دسترسی به وکیل و مشاور قانونی محروم و محاکمات در شرایط غیرعلنی و با شتاب فراوان برگزار میشوند. بسیاری از احکام اعدام بدون ارائه شواهد معتبر یا با استفاده از شواهد ساختگی صادر شدهاند و این روند باعث شده تا افراد بیگناه قربانی اجرای این مجازات شوند. کارشناسان بر این عقیده اند که این رفتار، نقض آشکار اصول عدالت و حقوق انسانی است.
اعدامهای سیاسی و گسترش فرهنگ ترسبه گفته تحلیلگران، اعدامهای سیاسی نه فقط با هدف حذف افراد، بلکه به منظور ایجاد فرهنگ ترس و سکوت در میان مردم طراحی شدهاند. سران حکومت با این اعدامها تلاش میکنند که بسیاری از شهروندان از مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و اعتراض به سیاستهای حکومتی خودداری کنند و سکوت و خودسانسوری به یک رفتار جمعی تبدیل شود. هرچندکه قیامهای پیاپی در یک دهه گذشته ابطال این تلاشها را نشان داده است
پیامدهای اجتماعی و روانی اعدامها
در نهایت، اعدام ابزار اصلی حاکمیت برای حفظ وضع موجود و تثبیت قدرت است و هزینه انسانی و روانی آن بر کل جامعه تحمیل میشود، بهگونهای که پیامدهای آن فراتر از افراد اعدامشده و خانوادههایشان، به کل جامعه سرایت میکند و ساختار اجتماعی و فرهنگی کشور را تحت تأثیر قرار میدهد.
اعدام ۹ زندانی در زندانهای شیراز، اصفهان، الیگودرز، نیشابور و قزلحصار کرج
انتقال گروهی از زنان زندانی از قرچک به زندان اوین در میان تدابیر امنیتی شدید
موج اعدامها بهعنوان راهکار بحرانزدایی
دیکتاتوری حاکم در مواجهه با بحرانهای متعدد سیاسی، اقتصادی و امنیتی از موج اعدامها بهعنوان یک مکانیسم سیستماتیک برای تثبیت قدرت و بازسازی تعادل داخلی بهره میبرد. این استراتژی که چندین دهه بکار گرفته شده، نشان میدهد که اعدامها نه فقط ابزاری قضایی و برای مهار بزه، بلکه ابزاری سیاسی و روانی برای تحت فشار قرار دادن جامعه و مهار اعتراضات عمومی هستند.
قتلعام ۶۷ – نمونه تاریخی موج اعدامهانمونه شاخص این سیاست، قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ است. پس از پایان جنگ و ضربه استراتژیک ناشی از پذیرش آتشبس در سال ۱۳۶۷، حاکمیت برای جبران کاهش مشروعیت اجتماعی و حفظ کنترل خود بر جامعه، موج گستردهای از اعدامها را در زندانها به اجرا گذاشت.
تحلیلگران بینالمللی تأکید میکنند که این موج نه به منظور عدالت کیفری، بلکه با انگیزههای کاملاً سیاسی طراحی شده بود تا ترس و سکوت در جامعه را تشدید کند.
تکرار الگو در بحرانهای کنونی
در سالهای اخیر نیز همان الگو ادامه یافته است. بحرانهای اقتصادی، تنشهای هستهای، فشارهای منطقهای و کاهش مشروعیت داخلی باعث شدهاند که حاکمیت بار دیگر به موج اعدامها متوسل شود. این سیاست بهطور همزمان دو هدف اصلی را دنبال میکند:
نخست، نشان دادن توانایی حاکمیت در مقابله با هرگونه نارضایتی و دوم، ارسال پیام وحشت به جامعه تا شهروندان ناراضی و خواستار تغییر، از هرگونه اعتراض یا مخالفت بازداشته شوند.
کشتار ۱۳۶۷ – از خونین و گسترده ترین سرکوبهای سیاسییکی از نمونههای بارز این الگو، کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ است. پس از پایان جنگ، پذیرش آتشبس و ضربه استراتژیک ناشی از شکستهای نظامی، حاکمیت در معرض بحران مشروعیت و ثبات داخلی قرار گرفت. در این شرایط، موج گسترده اعدامها بهعنوان راهکاری برای بازسازی تعادل داخلی و تثبیت قدرت اجرایی شد.
کارشناسان حقوق بشر و تحلیلگران سیاسی میگویند که این اقدام نه تنها جنبه کیفری نداشت، بلکه کاملاً سیاسی و هدفمند برای از میان برداشتن سیستماتیک مخالفان حاکمیت بود تا ترس در میان جامعه ایجاد شود و هرگونه مخالفت بالقوه سرکوب گردد. شخص خمینی با یک حکم با امضای خودش، این جنایت را رسمیت بخشید.
تکرار سیاست اعدام در دهههای بعد
در دهههای بعد، این الگو ادامه یافت و هر بحران سیاسی یا اجتماعی با تهدید به مجازات مرگ و اعمال فشارهای قضایی همراه شد. موج اعدامها نه تنها ابزاری برای کنترل مخالفان بود، بلکه به حاکمیت امکان میداد تا در شرایط بحرانی، سلطه خود بر جامعه را با ایجاد رعب و وحشت بازسازی کند. این سیاست، از نظر تحلیلی، نشاندهنده یک استراتژی طولانیمدت است که با بحرانهای اقتصادی، تنشهای سیاسی و چالشهای اجتماعی همسو شده است.
استمرار اعدامها در بحرانهای امروزتحلیلگران میگویند که روند کنونی اعدامها ادامه همان استراتژی تاریخی است. بحرانهای هستهای، وضعیت اقتصادی نابسامان، و تنشهای منطقهای باعث شدهاند که حاکمیت بار دیگر به موج اعدامها متوسل شود تا هم قدرت خود را به نمایش بگذارد و هم اعتراضات اجتماعی را کنترل کند.
به این ترتیب، استفاده سیاسی از اعدامها نه تنها در گذشته، بلکه امروز نیز بهعنوان ابزار اصلی مقابله با بحرانها عمل میکند و نشان میدهد که این رویکرد بخشی از فرهنگ حکومتی و ابزار تثبیت قدرت است.
اثرات روانی و اجتماعی بر خانوادههااز منظر روانی، موج اعـدامها باعث افزایش اضطراب، ترس و بیاعتمادی در میان شهروندان شده است. مردم میبینند که حتی قوانین داخلی نیز ضمانتی برای حفظ حقوق فردی آنها نیست و این تجربه مداوم از بیعدالتی، حس ناامنی عمیقی ایجاد میکند. کودکان و نوجوانان خانوادههای قربانیان نیز در معرض آسیب روانی شدید قرار دارند و رشد عاطفی و اجتماعی آنها تحت تأثیر مستقیم این خشونت دولتی قرار میگیرد.
کارشناسان روانشناسی اجتماعی میگویند که این امر باعث شکلگیری نسلی میشود که با بیاعتمادی و ترس نسبت به نهادهای حکومتی بزرگ میشود و اعتماد اجتماعی به شدت کاهش مییابد.
گسترش تأثیرات انسانی در جامعه
پیامد انسانی اعـدامها فقط محدود به خانوادههای مستقیم قربانیان نیست؛ شبکه گستردهای از دوستان، همکاران و همسایگان نیز تحت تأثیر قرار میگیرند. شاهدان یا کسانی که حتی نزدیک به افراد اعـدامشده هستند، دچار افسردگی و مشکلات روحی مداوم میشوند.
تضعیف شبکههای اجتماعی و افزایش سرکوببه بیان دیگر، اعـدامها نه تنها بهعنوان مجازات، بلکه بهعنوان ابزار سیاسی و اجتماعی، ساختار جامعه ایران را دچار اختلال میکند، سطح اضطراب و بیاعتمادی را افزایش میدهد و موجب کاهش ظرفیتهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی میشود. پیامد این سیاست بهصورت مستقیم به پایداری سرکوب، تضعیف شبکههای اجتماعی و افزایش فشار اقتصادی و روانی بر خانوادهها و جامعه بازمیگردد.
موج اعـدامها بخشی از استراتژی حاکمیت برای حفظ وضع موجود و سرکوب مقاومتهای سیاسی و اجتماعی است. فشارهای بینالمللی، شفافیت قضایی و اطلاعرسانی آزاد تنها راههای کاهش اعـدامها و بازگرداندن عدالت به جامعه هستند. ادامه روند کنونی، تشدید بحرانهای انسانی و اجتماعی و افزایش بیاعتمادی عمومی را در پی خواهد داشت.
سیاست افزایش اعـدامها به منظور سرکوب جامعه با توجه به قیامهای سراسری در یک دهه گذشته نشان داده که سیاستی شکست خورده است. اعتراضهای گسترده در جامعه و حتی زندانها که خود را در کارزار سهشنبههای نه به اعـدام نشان میدهد تاییدی جدی بر شکست این استراتژی ضد انسانی است.
کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / ایکس / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک














هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر