۱۵ شهریور, ۱۴۰۴دستهبندی بانک زندان
بند ۸ که پرجمعیتترین بند زندان مرکزی اراک محسوب میشود و حدود ۵۵۰ نفر را در خود جای داده است، تنها دارای ۱۰ سرویس بهداشتی و ۹ حمام است. این یعنی بهطور متوسط برای هر ۵۵ نفر یک سرویس و یک حمام وجود دارد
کانون حقوق بشر ایران، شنبه ۱۵شهریورماه ۱۴۰۴ – زندان مرکزی اراک در خیابان ندامتگاه در حاشیه شمالی شهر اراک واقع شده است. دیوارهای بلند بتونی این زندان با سیم خاردار بر بالای آن، به خوبی قابل مشاهده است. در هر چند متر یک برجک نگهبانی قرار گرفته که با میلههای نردهای مانند حفاظت میشود. بر روی دیوارها به فاصله تقریبا ۴ متر از همدیگر چراغهای روشنایی نصب شده است.
ساختمان زندان
زندان مرکزی اراک زندان نزدیک به ۲هزار متر مربع وسعت دارد و از ۲واحد مستقل(واحد ۱ و واحد ۴) تشکیل شده است.
در این زندان دستکم ۵ هزار زندانی نگهداری میشوند.
هر واحد از ۴ سالن تشکیل شده است. اندازه هر سالن ۳متر عرض در ۲۰یا۳۰ متر طول است. هر سالن از ۱۰ تا۱۲اتاق تشکیل شده و در هر اتاق ۴۰زندانی جا داده شده اند. یعنی دستکم در هر سالن با ۱۲اتاق به طور متوسط، ۴۸۰زندانی محبوس هستند. مساحت هر اتاق ۳ در ۴ یا ۵متر است. در هر اتاق حدود ۱۰ تا ۱۲تخت تعبیه شده و سایر زندانیان کف خواب هستند.
زندان مرکزی اراک، نه تنها محلی برای تحمل کیفر زندانیان عادی، بلکه به اعتراف بسیاری از منابع، به یکی از مراکز نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران تبدیل شده است. در این زندان، زندانیان در شرایطی غیرانسانی، پر ازدحام و همراه با بیگاری اجباری روزگار میگذرانند؛ شرایطی که هیچ تناسبی با اصول اولیه حقوق بشر، میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، و حتی قوانین داخلی ایران ندارد.
استثمار سیستماتیک زندانیان در زندان مرکزی اراکیکی از ابعاد کمتر دیدهشده اما بسیار مهم نقض حقوق بشر در زندان مرکزی اراک، استثمار و بیگاری زندانیان در پوشش کارگاهها، اردوگاهها و فعالیتهای کشاورزی و صنعتی است. در این زندان دستکم ۲۰ کارگاه فعال در ۱۵ رشته مختلف راهاندازی شده که ظاهراً هدف آنها «اشتغالزایی و مهارتآموزی» معرفی میشود، اما در عمل به ابزاری برای سودجویی مسئولان و نهادهای وابسته به زندان تبدیل شده است.
بر اساس اظهارات رسمی محمدحسن نصیری، رئیس اردوگاه کارآموزی زندان مرکزی اراک، سالانه حدود ۱۰۰۰ زندانی در این کارگاهها به کار گرفته میشوند. اما روایت زندانیان و خانوادههای آنان نشان میدهد که واقعیت این فعالیتها چیزی جز بردهداری مدرن نیست. زندانیان بدون حق انتخاب، به اجبار به کارهای طاقتفرسا در محیطهایی با شرایط سخت گماشته میشوند، در حالی که دستمزدی ناچیز یا حتی هیچ دستمزدی دریافت نمیکنند. آنچه به نام «حقوق» به زندانیان پرداخت میشود، معمولاً مبالغی ناچیز است که در بهترین حالت کفاف خرید چند بطری آب یا حداقل مایحتاج زندان را میدهد.
در حالیکه محصول و سود حاصل از این بیگاری به جیب مسئولان و نهادهای امنیتی سرازیر میشود، زندانیان عملاً هیچ سهمی از دسترنج خود ندارند. به عنوان نمونه، کارگاههای نجاری، تراشکاری و بخش تأسیسات زندان نه تنها برای تأمین نیازهای داخلی زندان بلکه برای پروژههای اقتصادی بیرون از زندان نیز استفاده میشوند. زندانیان در پروژههای ساختمانی، آرماتوربندی و حتی فعالیتهای سنگین کشاورزی مانند آبیاری باغهای پسته ۵۰ هکتاری به کار گرفته میشوند، در حالی که محصولات آن با قیمتهای صادراتی فروخته میشود.
این شرایط تنها به داخل زندان محدود نمیشود. شماری از زندانیان حتی برای کارهای خدماتی برونسپاریشده به خارج از زندان اعزام میشوند. گزارشهایی وجود دارد که زندانیان در آرامستانها (بهشت زهرا) مجبور به حفر روزانه دو قبر هستند. ساعات کاری این زندانیان از ۷ صبح تا ۴ بعدازظهر است، اما اگر کسی بتواند سهمیه تحمیلی روزانه خود را زودتر انجام دهد، اجازه دارد زودتر بازگردد. در غیر این صورت، ناتوانی در انجام کار به معنای پرداخت مبالغی به دیگر زندانیان برای تکمیل سهمیه است. چنین سازوکاری عملاً استثمار مضاعف ایجاد میکند، چرا که زندانیان فقیر توان پرداخت چنین مبالغی را ندارند و ناچارند بار طاقتفرسا را تا انتها بر دوش بکشند.
بخش نیمهباز زندان مرکزی اراک نیز نمونه دیگری از بهرهکشی است. در این بخش، حدود ۴۰۰ زندانی در مشاغلی همچون آشپزخانه، نجاری، تراشکاری و تأسیسات کار میکنند. با این حال، دستمزد ماهانه این زندانیان نهایتاً بین ۲ تا ۴ میلیون تومان است؛ رقمی بسیار کمتر از حداقل دستمزد رسمی در کشور و حتی ناکافی برای تأمین نیازهای اولیه زندان. زندانیان زرنگ و پرکار ممکن است حداکثر ۲ میلیون تومان دریافت کنند، در حالی که افراد ضعیفتر یا کمکار، حتی همین مبلغ ناچیز را هم بهطور کامل نمیگیرند.این بهرهکشی آشکار، مصداق بارز نقض مادههای ۲۳ و ۲۴ اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیونهای بینالمللی کار است که بر منع کار اجباری و حق برخورداری از دستمزد عادلانه تأکید دارند. زندانیان نه تنها از آزادی محروماند، بلکه مجبور میشوند در شرایطی شبیه به بردگی، نیروی کار خود را به خدمت سیستمی درآورند که از قبل آن سودهای کلان میبرد.
به بیان دیگر، زندان مرکزی اراک تنها یک مرکز نگهداری زندانیان نیست، بلکه بخشی از یک ماشین اقتصادی – امنیتی است که با نقض سیستماتیک حقوق انسانی، از رنج زندانیان برای پر کردن جیب مسئولان و شبکههای قدرت بهرهبرداری میکند.
بندها و ازدحام غیرقابل تصور در زندان مرکزی اراکزندان مرکزی اراک نمونهای آشکار از بحران ازدحام زندانیان در ایران است؛ بحرانی که نهتنها کرامت انسانی را به چالش میکشد بلکه پیامدهای مستقیم بر سلامت جسمی و روانی زندانیان دارد. واحد یک این زندان که بخش اصلی آن محسوب میشود، شامل بندهای متعددی است که هر یک با جمعیت فراتر از ظرفیت خود، به محلی برای رنج و فرسایش زندانیان تبدیل شده است.
برای مثال، بندهای ۵، ۶ و ۷ که هر یک ظرفیت اسمی حدود ۵۰ تا ۷۰ نفر را دارند، اکنون محل نگهداری ۱۵۰ زندانی هستند. شرایط این بندها بهگونهای است که بسیاری از زندانیان برای خوابیدن به ناچار در راهروها یا حتی کنار سرویسهای بهداشتی شب را به صبح میرسانند. در چنین فضایی، حریم شخصی معنای خود را از دست داده و استرس ناشی از نزدیکی فیزیکی مداوم میان افراد، به منبع دائمی تنش و درگیری بدل شده است.
بند ۸ اما وضعیت بهمراتب وخیمتری دارد. این بند با جمعیتی حدود ۵۵۰ نفر، بزرگترین بند واحد یک محسوب میشود. بنا به گزارشهای متعدد، نه تنها فضای خواب کافی وجود ندارد بلکه زندانیان مجبورند در شرایطی غیرانسانی، روی زمین یا حتی در فاصلههای بسیار کم از یکدیگر استراحت کنند. در این بند، جریان هوا و نور طبیعی بسیار محدود است و ازدحام بیش از حد، محیط را به یک کانون بالقوه برای انتقال سریع بیماریها تبدیل کرده است.
بندهای دیگر همچون بند جوانان و بند مالی با جمعیتی حدود ۸۰ نفر، و بند سیاسی و نظامی با جمعاً ۲۰ نفر، نیز در شرایطی مشابه بهسر میبرند، گرچه فشار ازدحام در آنها کمتر از بند ۸ است. با این حال، حتی این بندها نیز از کمبود امکانات خواب و بهداشت رنج میبرند. قرنطینههای یک و دو، که برای نگهداری موقت زندانیان طراحی شدهاند، عملاً به محلهای دائمی اقامت تبدیل شدهاند و زندانیان گاه هفتهها یا ماهها بدون دسترسی به حقوق اولیه در آنها میمانند.
ازدحام بیش از ظرفیت بهطور مستقیم بر کیفیت زندگی روزانه زندانیان تأثیر میگذارد. امکان استراحت کافی، تغذیه مناسب، دسترسی به سرویس بهداشتی، حمام و حتی اکسیژن کافی عملاً از بین رفته است. بسیاری از زندانیان مجبورند در نوبتهای طولانی برای استفاده از سرویس یا حمام منتظر بمانند و این موضوع بارها موجب درگیریهای خشونتآمیز شده است.
این شرایط در تناقض آشکار با قواعد حداقل استاندارد سازمان ملل برای رفتار با زندانیان (موسوم به قواعد ماندلا) است که بر ضرورت فضای کافی، دسترسی به نور، تهویه مناسب و امکان استراحت بدون مزاحمت تأکید دارد. در زندان مرکزی اراک اما، این اصول کاملاً نادیده گرفته میشوند.ازدحام بیش از ظرفیت نهتنها یک مشکل لجستیکی بلکه یک ابزار سرکوب نیز هست. مسئولان زندان مرکزی اراک، بهجای کاهش تعداد زندانیان یا بهبود شرایط، عمداً با انباشتن چندین برابر ظرفیت در هر بند، شرایط را برای زندانیان غیرقابل تحمل میکنند. این وضعیت، به گفته برخی منابع، نوعی شکنجه خاموش است که به مرور زمان روح و روان زندانیان را فرسوده و آنان را وادار به تسلیم یا سکوت میسازد.
در نتیجه، بندهای زندان مرکزی اراک تصویری از یک جهنم انسانی را بازتاب میدهند: جایی که زندانیان نهتنها آزادی خود را از دست دادهاند، بلکه ابتداییترین حقوق زیستی و انسانیشان نیز قربانی سیاستهای بیرحمانه و ضدانسانی حاکمیت شده است.
نقش مدیران زندان
مسئولیت این شرایط غیرانسانی، مستقیماً بر عهده مدیران زندان است.
مهرداد داودآبادی، رئیس فعلی زندان مرکزی اراک است. وی مدیریت مجموعهای را بر عهده دارد که در آن استثمار و بیگاری زندانیان نهادینه شده است.
نصیری، رئیس اردوگاه کارآموزی، بهطور علنی از بهکارگیری ۱۰۰۰ زندانی در کارگاهها سخن گفته و این را یک موفقیت معرفی کرده است، در حالیکه در واقعیت، او مسئول اصلی بیگاری سازمانیافته در این زندان محسوب میشود.
حسینی، مسئول حفاظت زندان، از سوی زندانیان بهعنوان فردی بیانصاف و بداخلاق شناخته میشود و بسیاری از آزارها و فشارهای مستقیم بر زندانیان با نام او گره خورده است.
اعدام زندانی سیاسی مهران بهرامیان در زندان دستگرد اصفهان
اعدام ۴زندانی از جمله یک زن، در زندانهای یزد، زنجان و تایباد
اردوگاه زندان مرکزی اراک؛ جهنم متراکم و بیرحمانهاردوگاه، یا همان واحد ۴ زندان مرکزی اراک، یکی از بخشهای هولناک و کمتر شناختهشده این زندان است؛ بخشی که به گفته بسیاری از زندانیان و منابع مطلع، بهجای آنکه محلی برای «اصلاح و بازپروری» باشد، در عمل به نماد تراکم، تحقیر و بیعدالتی تبدیل شده است.
این اردوگاه شامل چهار سالن اصلی است که هر کدام ظرفیت محدودی دارند، اما بهطور واقعی بین ۵۰۰ تا ۶۰۰ زندانی در هر سالن نگهداری میشوند. در هر اتاق ۳۰ تخت وجود دارد، اما تعداد ساکنان هر اتاق به ۵۰ یا حتی ۶۰ نفر میرسد. نتیجه این ازدحام، شرایطی غیرقابل تحمل است: بسیاری از زندانیان ناچارند بر روی کف سیمانی یا در راهروهای باریک (کلیدر) بخوابند؛ جایی که نه امنیتی وجود دارد و نه ابتداییترین استانداردهای انسانی رعایت میشود.
کمبود فضا و ازدحام تنها مشکل نیست. ساعات هواخوری زندانیان بهشدت محدود است. سالنهای ۱ و ۲ از یک هواخوری مشترک استفاده میکنند و سالنهای ۳ و ۴ از هواخوری دیگر. اما هر سالن تنها روزانه دو ساعت، یک ساعت صبح و یک ساعت عصر، اجازه استفاده از هواخوری را دارد. هواخوریها با دیوارهای آهنی بلند کاملاً از یکدیگر جدا شدهاند تا هیچ ارتباطی میان زندانیان سالنهای مختلف شکل نگیرد. این سیاست، عملاً نوعی «انزوای جمعی» است که هدف آن جلوگیری از هرگونه همبستگی و هماهنگی زندانیان در اعتراضات یا فعالیتهای جمعی است.
امکانات بهداشتی اردوگاه نیز به هیچوجه پاسخگوی این جمعیت عظیم نیست. هر سالن تنها ۹ تا ۱۰ سرویس بهداشتی و حمام دارد؛ آن هم برای جمعیتی بالغ بر پانصد نفر. صفهای طولانی برای استفاده از سرویسها و حمامها بخشی از زندگی روزمره زندانیان است. بسیاری از زندانیان ناچارند ساعتها برای دسترسی به حمام یا توالت منتظر بمانند، که این وضعیت بهطور مستقیم به شیوع بیماریهای پوستی و گوارشی منجر میشود.
مدیریت اردوگاه پیشتر بر عهده فردی به نام موذن بود که اکنون به ادارهکل منتقل شده است. در حال حاضر، مسئولیت اداره اردوگاه به محمدحسن نصیری سپرده شده که همزمان رئیس کارگاههای کارآموزی زندان مرکزی اراک نیز هست. معاون وی فردی به نام لک معرفی شده است. تغییر مدیران اما هیچ تأثیری بر شرایط غیرانسانی اردوگاه نداشته؛ زیرا مشکل، در خود ساختار و نگاه حکومتی به زندان و زندانیان نهفته است.
بر اساس آمار کلی، مجموع زندانیان اردوگاه به نزدیک دو هزار نفر میرسد؛ جمعیتی که هیچ تناسبی با ظرفیت و امکانات موجود ندارد. در چنین شرایطی، زندانیان نهتنها از حقوق اولیه انسانی محرومند، بلکه هر روز در معرض فشار روانی و جسمی قرار دارند. این اردوگاه بیش از آنکه بخشی از یک سیستم قضایی باشد، شبیه به اردوگاه کار اجباری است که هدفش شکستن روح و جسم زندانیان و محرومکردن آنان از ابتداییترین کرامت انسانی است.
کشت و صنعت زندان مرکزی اراک؛ بیگاری سازمانیافته زیر نام اشتغالیکی از بخشهای پرسود و در عین حال تاریک زندان مرکزی اراک، کشت و صنعت وابسته به زندان است؛ بخشی که ظاهراً با هدف «اشتغالزایی» برای زندانیان طراحی شده اما در عمل به کار اجباری و استثمار سیستماتیک آنها منتهی میشود. در این مجموعه، زندانیان در حوزههای متعددی از جمله کشاورزی، دامداری، پرورش طیور، فعالیتهای ساختمانی و خدماتی به کار گرفته میشوند، اما سهم آنها از سود کلان این فعالیتها چیزی جز دستمزدی ناچیز یا حتی بیگاری کامل نیست.
در بخش کشاورزی، زندانیان در محوطه جلوی زندان مشغول به تولید نهال و کاشت محصولات هستند. بنا بر گزارشها، بسیاری از زندانیان تازهوارد در بدو ورود به زندان مجبور میشوند حدود یک ماه بدون دریافت هیچگونه دستمزد در این بخش کار کنند؛ اقدامی که بهوضوح مصداق بهرهکشی اجباری است. یکی از پروژههای شاخص، یک باغ پسته ۵۰ هکتاری است که محصول آن از نوع پسته حله قوچی صادراتی بوده و تمام مراحل کاشت، آبیاری، کوددهی و برداشت توسط زندانیان انجام میشود. با وجود این، محصول نهایی بهطور کامل به بازارهای صادراتی عرضه میشود و هیچ بخشی از آن در داخل کشور و برای مصرف عمومی عرضه نمیگردد؛ سود حاصل مستقیماً به جیب مسئولان میرود، نه کارگران زندانی.
دامداری و پرورش طیور نیز از دیگر حوزههای فعال در این مجموعه است. واحدی به نام «درسا مرغ» برای پرورش مرغ و طیور وجود دارد که بار اصلی کار آن نیز بر دوش زندانیان است. علاوه بر این، بسیاری از زندانیان در پروژههای ساختمانی مانند آرماتوربندی و ساختمانسازی بهکار گرفته میشوند. حتی گفته میشود اگر زندانی مجوز لازم داشته باشد، میتواند وارد این کارگاهها شود، اما شرط ورود، معرفی و همراه آوردن دستکم پنج زندانی دیگر است؛ روشی که عملاً زندانیان را به ابزار جذب نیروی کار ارزان برای سیستم تبدیل میکند.بخشی از زندانیان نیز به پروژههای خدماتی خارج از زندان اعزام میشوند. برای نمونه، گروهی از زندانیان در بهشت زهرا موظفند روزانه دو قبر حفر کنند. اگر کسی به دلیل ضعف جسمی یا بیماری قادر به انجام این کار نباشد، باید مبلغی بپردازد تا فرد دیگری کار را به جای او انجام دهد. ساعات کاری عموماً از ۷ صبح تا ۴ بعدازظهر است، اما در صورت تکمیل سهمیه روزانه، امکان بازگشت زودتر به زندان فراهم میشود.
تمام این فعالیتها سود کلانی نصیب مدیریت زندان مرکزی اراک و نهادهای وابسته میکند، بهویژه باغ پسته و پروژههای ساوه که بهعنوان منابع اصلی درآمد معرفی شدهاند. اما زندانیان، که نیروی اصلی کار هستند، یا هیچ دستمزدی دریافت نمیکنند یا در بهترین حالت، مبالغ ناچیزی در حد چند صد هزار تا دو میلیون تومان در ماه به آنها داده میشود. این تفاوت فاحش میان سود و دستمزد، کشت و صنعت زندان مرکزی اراک را به نمونهای آشکار از بیگاری مدرن و استثمار انسانی در پوشش قانونی تبدیل کرده است.
بهداشت و امکانات در زندان مرکزی اراک؛ بستر بحران انسانیمسئله بهداشت و امکانات اولیه در زندان مرکزی اراک یکی از مهمترین دغدغههای زندانیان است؛ دغدغهای که بهگفته منابع مطلع، سالهاست به یک بحران انسانی مزمن تبدیل شده است. گزارشها حاکی از آن است که در بسیاری از بندها، زیرساختهای بهداشتی موجود پاسخگوی جمعیت انبوه زندانیان نیست و همین امر زمینهساز بروز بیماریهای گوارشی، پوستی و حتی بیماریهای واگیردار خطرناک شده است.
برای نمونه، بند ۸ که پرجمعیتترین بند زندان مرکزی اراک محسوب میشود و حدود ۵۵۰ نفر را در خود جای داده است، تنها دارای ۱۰ سرویس بهداشتی و ۹ حمام است. این یعنی بهطور متوسط برای هر ۵۵ نفر یک سرویس و یک حمام وجود دارد؛ رقمی که بسیار پایینتر از استانداردهای بهداشتی بینالمللی است. در سایر بندها نیز وضعیت تفاوت چندانی ندارد و هر بند تنها بین ۴ تا ۵ سرویس بهداشتی و حمام دارد، در حالی که جمعیت زندانیان در آنها چندین برابر ظرفیت واقعی است. نتیجه چنین کمبودی، صفهای طولانی، تنشهای مکرر میان زندانیان و استفاده غیربهداشتی و نوبتی از سرویسهاست.
علاوه بر کمبود زیرساختها، قطع مداوم آب سرد و گرم نیز وضعیت را بحرانیتر کرده است. بسیاری از زندانیان هفتهها امکان استحمام منظم ندارند و برای رفع نیازهای اولیه به بطریهای آب معدنی که با قیمتهای گزاف در فروشگاه زندان مرکزی اراک عرضه میشود، وابستهاند. این مسئله بهویژه برای زندانیان فقیر، که توان مالی خرید آب ندارند، به محرومیتی کامل منجر میشود.
انباشت لباسهای چرک، ظروف نشسته و نبود امکان شستوشوی مناسب، محیط بندها را به کانون آلودگی و بوی تعفن تبدیل کرده است. از سوی دیگر، سیستم تهویه ناکارآمد و نبود امکانات بهداشتی کافی، شرایطی فراهم کرده که کوچکترین بیماری میتواند به سرعت در میان صدها زندانی شیوع پیدا کند. شیوع بیماریهای پوستی و عفونی در بندهای شلوغ بهویژه در تابستان بارها گزارش شده است.
کمبود امکانات بهداشتی نه تنها کرامت انسانی زندانیان را بهطور سیستماتیک نقض میکند، بلکه مصداق بارز شکنجه خاموش است. در حالی که طبق قوانین داخلی و میثاقهای بینالمللی، زندانیان باید دستکم از امکانات اولیه برای حفظ سلامت برخوردار باشند، در زندان مرکزی اراک شرایط به گونهای است که زندانیان مدام در معرض خطر بیماری، تحقیر و محرومیت عمدی قرار میگیرند؛ گویی بیتوجهی عامدانه به بهداشت بخشی از سازوکار سرکوب و تنبیه زندانیان است.
نقض آشکار حقوق بشر در زندان مرکزی اراکشرایط زندان مرکزی اراک، مجموعهای از نقضهای مستمر و سیستماتیک حقوق بشر است، از جمله:
حق برخورداری از شرایط انسانی (ماده ۱۰ میثاق مدنی و سیاسی): ازدحام، کمبود امکانات بهداشتی و محدودیت هواخوری مصداق نقض است.
ممنوعیت کار اجباری (ماده ۸ میثاق و مقاولهنامههای ILO): بیگاری در کارگاهها و پروژههای بیرونی بهروشنی نقض این اصل است.
حق سلامت (ماده ۱۲ میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی): محرومیت از بهداشت و درمان کافی سلامت زندانیان را تهدید میکند.
حق دستمزد عادلانه (ماده ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر): پرداخت ناچیز یا عدم پرداخت مزد در برابر کار سنگین نقض مستقیم این اصل است.
ضرورت افشاگری و پیگرد بینالمللی
زندان مرکزی اراک تنها یک نمونه از صدها زندان در ایران است که در آن زندانیان نهتنها از حقوق اولیه انسانی محروم میشوند، بلکه به ابزاری برای تولید سود و ثروت برای مدیران زندان و وابستگان حکومتی تبدیل شدهاند.
این گزارش و اسناد مرتبط با آن باید در اختیار نهادهای بینالمللی، از جمله شورای حقوق بشر سازمان ملل و گزارشگر ویژه ایران، قرار گیرد تا در پروندههای نقض حقوق بشر علیه دیکتاتوری حاکم بهعنوان مستند استفاده شود.
ما از همه خانوادهها، زندانیان آزادشده و شاهدان میخواهیم که هر اطلاعات و سندی از این شرایط در اختیار دارند، در اختیار نهادهای حقوق بشری قرار دهند. تنها با افشاگری، مستندسازی و فشار بینالمللی است که بایستی این چرخه بیرحمانه نقض حقوق بشر را متوقف کرد.
کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / ایکس / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر