۲۲ شهریور, ۱۴۰۳دستهبندی گزارش ویژه
لیست بخشهای مختلف
1. قهرمانی که اعدام شد!
2. اعتراف گیری اجباری
3. مضحکهای به نام محاکمه و دادگاه
4. علت اعدام نوید افکاری
5. پیامدهای اعدام نوید افکاری برای حکومت
اعدام نوید افکاری، همچون آینه تمامنمایی، انحرافات سیستم قضایی از عدالت، نقض حقوق بشر، و شیوههای غیرقانونی اعترافگیری را به وضوح به نمایش گذاشت
قهرمانی که اعدام شد!
بامداد ۲۲ شهریور ۱۳۹۹، قضاییه حکومت اعدام، جوانی را که رویای ایستادن بر بالاترین سکوهای قهرمانی جهان را در سر میپروراند، به دار آویخت. اعدام نوید افکاری، با عجله و بدون رعایت مراحل قانونی و حتی بدون اطلاع خانواده و آخرین دیدار با خانواده انجام شد. نوید افکاری، جوان محبوب ۲۷ ساله و کشتیگیر شیرازی بود که در زندان عادل آباد به دار آویخته شد.
این جنایت هولناک، همچون تیری زهرآگین به قلب ملت ایران و جهانیان نشست. اعدامی که در سایه شکنجههای وحشیانه، اعترافات اجباری و محاکمهای ساختگی صورت گرفت، آینهای تمامنما از یک نظام قضایی بود که عدالت را در آستان پایگاه قدرت قربانی کرده بود.
اعدام نوید قهرمان «آینهی تمام نما از قضاییه حکومت اعدامی» حاکم بر ایران بود. اگر چه قضاییه این نظام از دهه۶۰ و از کشتارهای ۶۷ در قتلعام زندانیان سیاسی، نزد مردم ایران آبرویی برای خود باقی نگذاشته بود، اما در ماجرای دستگیری، بازجویی، شکنجه، محاکمه و اعدام نوید افکاری، رسوایی آن عالمگیر شد و همگان به اعترافگیری اجباری در این نظام؛ تحت شکنجههای وحشیانه از متهمان دست و پا بسته شناخت پیدا کردند. همچنین همگان با وضوح تمام شاهد بودند، به چه اندازه اسناد و مدارک و شواهد برای محکوم کردن متهم مضحک، دروغین و ساختگی بودند.
وجه دیگر این ماجرا اهمیت ندادن حتی به اندازه سرسوزن به دفاعیات و شواهد متهم و وکیل مدافع او … بود که هر ناظر بی طرفی را که حتی مختصر شناختی نسبت به محاکم قضایی داشت را شگفت زده کرد و دست آخر اعدام او علیرغم اعتراضات گسترده جهانی منفوریت این نظام مخصوصا قوه قضاییه آنرا به بالاترین حد خود رساند. اعدام نوید افکاری، نه تنها یک تراژدی انسانی، بلکه یک رسوایی بینالمللی بود که چهره واقعی نظام حاکم بر ایران را به جهانیان نشان داد.
اعدام نوید افکاری، همچون آینه تمامنمایی، انحرافات سیستم قضایی از عدالت، نقض حقوق بشر، و شیوههای غیرقانونی اعترافگیری را به وضوح به نمایش گذاشت. این رویداد تلخ، نماد عریان ظلم و ستمی بود که سالهاست بر مردم ایران سایه افکنده است. از شکنجههای وحشیانه تا محاکمات نمایشی و سرکوب مخالفان، همه و همه در این آینه تاریک به وضوح قابل مشاهده بود.
اعتراف گیری اجباری
ماموران امنیتی، در پروسه بازجویی به شدت نوید افکاری و برادرانش را برای گرفتن اعتراف دروغین و اجباری مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار داده بودند. یک زندانی به نام شاهین ناصری که شاهد این شکنجهها بوده و آنرا افشا و جهانی ساخت. البته در ادامه سران حکومت توسط آدمکشان خود انتقام این افشاگری را از او گرفته و او را در زندان به قتل رساندند. نوید را با تهدید کشتن برادرانش حتی وادار ساختند که مراجعه به پزشک قانونی را بصورت مکتوب رد نماید وقتی هم در جریان دادگاه نوید این شکنجهها و اعترافگیریها و تهدیدات را افشا نمود قاضی این حرفها و دفاعیات متهم را بطور کامل نادیده گرفته و فقط و فقط به همان اعترافات اجباری او استناد نمود .این چنین صنعت نظام ساخته اعتراف متهم برای محاکم قضایی بیاعتبار شد و همگان به چشم دیدند که در پشت این اعترافات، چه اجبارات، تهدیدها و شکنجههایی قرار دارد که متهم را وادار میکند مطابق میل شکنجهگران این چنین علیه خود شهادت داده و امضا کنند.
مضحکهای به نام محاکمه و دادگاه
اسناد و مدارک و شواهد ارائه شده به دادگاه برای مجرم شناختن نوید افکاری، بطور کامل بیپایه و اساس و دروغین بودند. یعنی حتی یک مدرک و دلیل قابل اتکایی وجود نداشت.شاهدین که علیه آنها در پروسه بازجویی شهادت داده بودند ۲نفر بودند که یکی از آنها قبل از دادگاه شهادت خود را پس گرفت و گفت اصلا نوید را نمیشناسد و همه این حرفها را تحت اجبار زده و نوشته است و شاهد دوم هم اصلا حاضر به دادن شهادت در دادگاه نشد.
تصاویری که از لحظه ارتکاب جرم به آن استناد میشد علیرغم درخواست مکرر متهم، هرگز در جریان دادگاه نشان داده نشد و تصویر موتور توقیف شدهای که در محوطه زندان نشان داده شد بعدا معلوم شد که پلاک آن با پلاک موتور متهم یکی نیست و فیلم مداربسته نمایش داده شده از متهمان هم مربوط به یک ساعت پیش از حادثه است و در ساعت وقوع حادثه موبایلهای آنها نشان میداد که اصلا آنها در منطقه دیگری بودند.
نوید برای اثبات ادعای خود شاهدینی را به دادگاه معرفی کرده بود که قاضی حاضر به شنیدن هیچ یک از آنها نشد.
به این ترتیب، نه تنها هیچ مدرک و شواهد قابل اتکایی علیه متهم وجود نداشت بلکه همه آنها بر بیگناهی نوید گواهی میداد اما هیچ گوش شنوایی به این حرفها و به این منطق و به این اصول و قواعد محکمه و دادگاه و عدالت وجود نداشت!
در واقع، در این پرونده، نه تنها هیچ مدرک محکمی علیه نوید افکاری وجود نداشت، بلکه تمام شواهد موجود بر بیگناهی او دلالت میکردند. با این حال، دستگاه قضایی با نادیده گرفتن حقایق و اصول دادرسی عادلانه، حکم به اعدام او داد. این جنایت هولناک، نشاندهنده عمق ظلم و ستمی است که در این کشور بر مردم روا داشته میشود.
علت اعدام نوید افکاری
اعدام نوید افکاری، آینه تمام نمای قضاییه حکومت اعدامنوید افکاری
اما سوال اصلی این است که چرا نوید افکاری را اعدام کردند؟
با وجود این همه نقص در پرونده او،
با وجود ابعاد مخالفت جهانی،
و …
چرا خامنه ای در برابر جامعه جهانی ایستاد و این قهرمان کشتی را به طناب دار سپرد؟
ترس از اعتراضات مردمی: ترس از گسترش اعتراضات و نارضایتیهای مردمی یکی از دلایل اصلی این تصمیم بود. اعدام نوید افکاری به عنوان یک پیام روشن به جوانان معترض تلقی میشد: “هرگونه مخالفت با نظام، عواقبی بسیار سنگین خواهد داشت.”
ایجاد فضای رعب و وحشت: هدف دیگر، ایجاد جوی از ترس و وحشت در جامعه بود تا از هرگونه خیزش و اعتراضی جلوگیری شود. اعدام یک ورزشکار محبوب، به ویژه به این دلیل که اتهامات وارده به او به شدت مورد تردید بود، تأثیر روانی بسیار قوی بر جامعه داشت.
سرکوب نمادین مخالفان: نوید افکاری به عنوان نمادی از جوانان ناراضی و معترض به نظام تبدیل شده بود. اعدام او، در واقع، سرکوب نمادین تمام کسانی بود که خواستار تغییر بودند.
تقویت پایههای قدرت: با سرکوب مخالفان و ایجاد فضای امنیتی، سران حکومت، تلاش میکنند، تا پایههای قدرت خود را مستحکمتر کند و از فروپاشی جلوگیری کند.
پیامدهای اعدام نوید افکاری برای حکومت
افزایش نفرت از نظام: اعدام نوید افکاری، نفرت مردم از نظام اعدام و سرکوب را به شدت افزایش داد و به مشروعیت بینالمللی این نظام لطمه زد.
تقویت اعتراضات اجتماعی: این اقدام، انگیزه معترضات را برای مبارزه بیشتر تقویت کرد و به اتحاد و انسجام آنها کمک کرد.
توجه جهانی به نقض حقوق بشر در ایران: اعدام نوید افکاری، توجه جهانی را به نقض گسترده حقوق بشر در ایران جلب کرد و فشارهای بینالمللی بر این نظام را افزایش داد.
سران حکومت ایران که با اعدام نوید افکاری قصد داشتند فضایی از ترس و سرکوب را در جامعه بگسترانند، با واکنش کاملاً متفاوتی از سوی مردم مواجه شدند. نه تنها اعتراضات فروکش نکرد، بلکه خیزشها و نارضایتیها شدت بیشتری یافت. این روند در نهایت به نقطه اوج خود در اعتراضات سراسری سال ۱۴۰۱ رسید؛ خیزشی که در آن ۲سال پس از اعدام نوید، جامعه با شعارهای “مرگ بر خامنهای” کل نظام را به چالش کشید و خواستار تغییرات بنیادین شد. تحریمهای گسترده ۴انتخابات اخیر نیز ادامه همین جنبشهای اعتراضی است و نشان میدهد که مردم با روشهای مختلفی در برابر نظام استبدادی مقاومت میکنند، خواستار دگرگونیهای سیاسیاند و اعتراضاتشان تا دستیابی به آزادی و عدالت ادامه دارد.
کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر