کانون حقوق بشر ایران، بازتاب خبرها و صدای کلیه زندانیان با هر عقیده و مرام و مسلک از ترک و لر و بلوچ و عرب و کرد و فارس

سعید سلطانپور هنرمندی که لاجوردی اعدامش را جشن گرفت

۳۰ خرداد, ۱۴۰۳دسته‌بندی گزارش ویژه

لیست بخش‌های مختلف

1. گذری بر بیوگرافی سعید سلطانپور

2. آثار باقی‌مانده از سعید سلطانپور

3. در زمینه شعر

4. نقد و مقالات

5. نمایشنامه‌هایی اجرا شده از سایر نویسندگان

6. نگاهی بر برخی از ماندگار‌ترین آثار سعید سلطانپور در قالب شعر

7. ترانه سرودهای زیبای خون ارغوان‌ها و آفتابکاران جنگل – ویدئو

7. ترانه سرودهای زیبای خون ارغوان‌ها و آفتابکاران جنگل – ویدئو

سعید سلطانپور هنرمندی که هزینه ایستادگی در برابر دیکتاتوری را با جانش داد

۳۱ خرداد سالگرد جاودانه شدن سعید سلطانپور گرامی باد

روز ۳۱ خرداد سال ۱۳۶۰ آدم‌کشان وابسته به خمینی یکی از شاعران و هنرمندان ایرانی به نام سعید سلطانپور  را ناجوانمردانه به جوخه تیرباران سپرده و به قتل رساندند. پس از اعدام او لاجوردی جلاد، برای کشتن سعید جشن و پایکوبی برپا کرده و اعلام پیروزی نمود!

سعید سلطانپور بر عهد خود با مردمش و بر اعتقاداتش که در اشعار و در کلمات او تبلور پیدا می‌کرد پایدار ماند و بر هنر خود تعهد و معنا بخشید .چه بسیار شاعران و هنرمندانی هستند که عمل و پایبندی آنها با آنچه در شعر و کلام می‌گویند فرسنگ‌ها فاصله دارد . شعرهای بسیار زیبایی می‌سرایند؛ رجزهای غرورآفرینی می‌خوانند؛ ادعاهای پرطمطراقی مطرح می‌سازند اما با کمترین باد و نسیم خم شده و مجیز دیکتاتور و ستمگر سر می‌دهند.

سعید سلطانپور با پشت پا زدن بر زندگی ننگین زیر قبای دیکتاتور مذهبی، برای اظهار ندامت و پشیمانی با سرخم نکردن در برابر شکنجه و زندان با ایستادن در برابر تیرباران، به زیبایی تمام بر شعرهای خود هویت و معنا بخشید و نام خود در تاریخ انقلاب مردم ایران علیه دیکتاتوری جاودانه ساخت.

به یاد او گذری می‌کنیم بر زندگی این رفیق همیشه همراه، که نامش همیشه جاویدان است.

1گذری بر بیوگرافی سعید سلطانپور

سعید سلطانپور در سال ۱۳۱۹ در سبزوار متولد شد. در کودکی پدر خود را از دست داد . مادرش آموزگار بود. اولین شغل سعید پس از اخذ دیپلم، تدریس در مدارس جنوب شهر تهران بود. به این ترتیب از همان دوران کودکی و جوانی در محیط علم و دانش و فقر و تنگ‌دستی پرورش یافت و آشنایی کامل و کافی با درد و رنج طبقه زحمتکش و حاشیه نشین‌های جامعه بدست آورد. او اولین حرکت اعتراضی خود را در سال ۱۳۴۰ با شرکت در جنبش اعتراضی معلمان علیه رژیم شاهنشاهی به اجرا گذاشت. از این سال به بعد فعالیت‌های هنری سعید سلطانپور با پیوستن به هنرکده آناهیتا آغاز گشت و تا لحظه جان باختن، این فعالیت‌ها به اشکال مختلف ادامه پیدا کرد. سعید نمایشنامه‌های زیادی را کارگردانی کرد، کتاب‌های زیادی را به رشته تحریر در آورد و شعرهای بسیاری سرود و به خاطر همین فعالیت‌های هنری روشن‌گرانه و آزادی‌خواهانه بارها و بارها از طرف ساواک دستگیر و روانه زندان شد که آخرین بار در دهه ۵۰ قبل از انقلاب سال ۱۳۵۷ بود که به مدت ۴ سال زندانی گردید. سعید در ادامه این فعالیت‌های هنری‌اش به عضویت کانون نویسندگان درآمد .

سعید سلطانپور در تعارض بین هنر ناب یا مدرنیسم از یک سو و هنر متعهد و رمانتیسم انقلابی قطعا طرف دوم را برگزیده و در عمل نیز تا به آخر به آن وفادار باقی ماند و با خون خود بر آن مهر تایید نهاد. در کتاب « نوعی از هنر و نوعی از اندیشه» نوشت :

«کوشش برای بیداری و آنگاه پیگیری سرشار از ایمان، برای هوشیاری مردم وظیفه آرمانی هنرمندانی است که با درک توان و لیاقت تاریخی مردم و هم چنین تحلیل و شناخت حقوق از دست‌رفته‌شان، اندیشه مبارزه خود را به ـ سلاح اقدام مجهز کرده‌اند ـ و برای اکتساب حقوق ربوده شده ” کار” و نظم مردمی آن به بهای تحقیر و تهدید و زندان شکنجه و خون و مرگ خویش می‌کوشند». و در ادامه می‌گوید: «من اینجا، زیر سلاح اقدام خط کشیده‌ام».

برای همین است که شعر «آوازهای بند» خود را به خسرو گلسرخی تقدیم می‌کند.

سعید سلطانپور از نظر سیاسی نیز عقاید چپ‌گرا داشت و پیرو خط مشی سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران بود و در اولین دور انتخابات مجلس شورای ملی از طرف این سازمان در تهران کاندید شده بود. او در گردهمایی انتخاباتی در میدان آزادی سخنان پرشوری علیه «جبهه روحانیون» ایراد کرد و آن‌ها را در برابر «جبهه انقلاب» معرفی کرد. سعید سلطانپور همچنان به فعالیت سیاسی و هنری خود علیه دیکتاتوری تازه به دوران رسیده تحت عنوان ولایت فقیه ادامه داد تا عاقبت در ۲۷ فروردین سال ۶۰ در شب ازدواجش، توسط پاسداران خمینی، دستگیر شده و روانه زندان اوین گردید.

سعید سلطانپور در حال رقص در شب ازدواجش لحظاتی قبل از دستگیری

او پس از ۶۶ روز شکنجه در سحرگاه۳۱ خرداد همراه با عده زیادی از جوانان معترض دستگیر شده به جوخه تیرباران سپرده شد. در آخرین بازجویی‌ها و شکنجه‌ها طبق معمول بازجوها از او می‌خواستند تا در مصاحبه تلویزیونی شرکت و اظهار توبه و ندامت کند تا زنده بماند ولی سعید سلطان‌پور همه شکنجه‌ها را بجان خرید و تسلیم نشد و جانش را در راه آزادی ایران و مردمش فدا کرد.

آثار باقی‌مانده از سعید سلطانپور

در زمینه شعر

– صدای میرا

-آوازهای بند

_ از کشتارگاه

نقد و مقالات

– ایستگاه

– حسنک

-عباس آقا، کارگر ایران ناسیونال

نمایشنامه‌هایی اجرا شده از سایر نویسندگان

– مرگ در برابر، هنچف

– دشمن مردم، ایبسن

– آموزگاران، یلفانی

-چهرهای سیمون ماشارف، برشت

– خرده بورژواها، گورکی با ناصر رحمانی نژاد

نگاهی بر برخی از ماندگار‌ترین آثار سعید سلطانپور در قالب شعر


سلطانپور در اشعار خود بندرت از سمبل‌ها و استعاره‌ها و کنایه‌ها بهره می‌گیرد اشعار او برخاسته  از اندیشه‌های مبارزاتی اوست بنابراین بی‌پرده و عریان با خون ارغوان‌ها شعله بر می‌فروزد و با بانگ شورافکن، پایان شب و سپیدی سحر را نوید می‌دهد، بر قفس و زنجیر می‌شورد و رهایی را نوید می‌دهد این چنین شعر او تبدیل به خون ارغوان‌ها می‌شود.

این شعر سعید به سرودی تبدیل شد که در دل مردم ایران از کوچک و بزرگ و از پیر و جوان در سال ۵۷ غوغایی برپا می‌کرد و سر اومدن زمستان را نوید می‌داد اما این بهار آزادی عمر بسیار کوتاهی داشت و به سرعت دیو خون آشام جماران سایه ظلمت و تاریکی مطلق بر این میهن گستراند و سعید سلطانپور را هم بر کام مرگ کشاند . اما بدون تردید راه و نام و مشی سعید با شعرهایش جاودانه شده است در زیر چند شعر و سرود از این شهید والامقام ؛ و هنرمند متعهد آورده می‌شود

ترانه سرودهای زیبای خون ارغوان‌ها و آفتابکاران جنگل – ویدئو

سعید سلطانپور هنرمندی که لاجوردی پس از اعدامش جشن گرفت

زده شعله در چمن، در شب وطن، خون ارغوان‌ها

تو ای بانگ شورافکن، تا سحر بزن، شعله تا کران‌ها

که در خون خستگان، دل‌شکستگان، آرمیده طوفان

به آیندگان نگر، در زمان نگر، بردمیده طوفان

قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را، بشارت دهندگان را

که لبخند آزادی، خوشه شادی، با سحر بروید

سرود ستاره را، موج چشمه با آهوان بگوید

ستاره ستیزد و، شب گریزد و، صبح روشن آید

زند بال و پر ز نو، آن کبوتر و، سوی میهن آید

گرفته تمام شب، شاخه‌ای به لب، سرخ و گرده‌افشان

پرد گرده گسترد، دانه پرورد، سر زند بهاران

قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را، بشارت دهندگان را

که لبخند آزادی، خوشه شادی، با سحر بروید

سرود ستاره را، موج چشمه با آهوان بگوید

شاهکار دیگر سعید سلطانپور ترانه سرود آفتابکاران جنگل(سر اومد زمستون) است که در رسای قهرمانان جنگل و سیاهکل سروده است. سرودی که بی‌گمان به یکی از ماندگارترین آثار ادبی،  هنری و شعر انقلابی معاصر ایران بدل گشته و توسط هنرمندان مختلفی سروده و بازسروده شده است و با فرهنگ انقلاب و اعتراض مردم ایران علیه هرگونه استبداد و دیکتاتوری عجین گردیده است.

ترانه سرود آفتابکاران جنگل(سر اومد زمستون)

https://youtu.be/gXUKn8FlWJo

سر اومد زمستون، شکفته بهارون

گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون

کوه‌ها لاله‌زارن، لاله‌ها بیدارن

تو کوه‌ها دارن گل گل گل آفتابو می‌کارن

توی کوهستون، دلش بیداره

عطر و گل و گندم، داره می‌آره

توی سینه‌اش جان جان جان

توی سینه‌اش جان جان جان

یه جنگل ستاره داره، جان جان، یه جنگل ستاره داره

یه جنگل ستاره داره، جان جان، یه جنگل ستاره داره

سر اومد زمستون، شکفته بهارون

گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون

لبش خنده ی نور، دلش شعله ی شور

صداش چشمه و یادش آهوی جنگل ِ دور

صداش چشمه و یادش آهوی جنگل ِ دور

پایانی غرورآفرین

آخوند گیلانی در یک مصاحبه چند دقیقه‌ای یک شو تحت عنوان دادگاه برای او برگزار نموده و حکم مرگ او را در صورت عدم ندامت و شرکت در مصاحبه تلویزیونی ابلاغ کرد. در این شو مضحک نه خبری از وکیل مدافع بود و نه خبری از دفاعیات و نه خبری از یک دادگاه با هیأت منصفه.

لحظه لحظه تصمیم گیری و انتخاب بود. انتخاب بین تسلیم و کرنش و عقب نشینی از همه آرمان‌ها و اعتقاداتش از یک سو پذیرش مرگ و تیرباران اما افتخار و سربلندی از سوی دیگر. سعید سلطانپور همان‌ طور که شایسته او بود گزینه دوم را انتخاب کرد و در دل مردم و تاریخ ایران جای گرفت و جاودانه گشت.

کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / توییتر / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک









اشتراک:

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نوشته‌های پر بیننده

بایگانی وبلاگ

بازدید وبلاگ